دولت ها امانتدار ثروت ملی نیستند
علی دادپی/ اقتصاددان
علی دادپی استاد دانشگاه کلایتون آمریکا در مورد اظهارنظر محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت یازدهم که قاطعانه از امکان اداره کشور بدون نفت گفته بود، میگوید این امر امکانپذیر است اما در عالم نظر. از دید او دولت و شرکتهای دولتی در حال حاضر بیش از آنچه تصور میشود به نفت وابستهاند و امکان ادامه حیات بدون نفت را ندارند.
■■■
سخنگوی دولت چندی قبل در یک اظهارنظر اعلام کرد میتوان کشور را بدون نفت اداره کرد. این اظهارنظر را چطور ارزیابی میکنید؟
واقعیت این است که از جنبه نظری، امکان اداره کشور بدون درآمدهای نفتی وجود دارد. در این گزاره شکی نیست اما آیا از نظر عملی هم چنین امکانی وجود دارد؟ آن هم در حالی که شرکتهای دولتی هیچ گونه درآمدزایی ندارند و هزینهزا هستند؟ علاوه بر این در کشور ما نظام بازار وجود ندارد که بتواند سیگنالهای قیمتی درست ایجاد کند و بر اساس آن سیگنالها اقتصاد مسیر خود را مشخص کند. بگذارید باز هم تاکید کنم از نظر تئوریک امکان اداره کشور بدون نفت وجود دارد اما اگر ما در شرایط فعلی این حرف را میزنیم احتمالاً به خاطر این است که میخواهیم به خودمان روحیه بدهیم. ببینید اگر یک نفر به دنبال متناسب کردن اندام خود است چه باید بکند؟ باید منظم ورزش کند و تغذیه مناسب داشته باشد و قس علی هذا. یعنی او میتواند اندام متناسب و سالم داشته باشد اما آیا اراده و توان این کار را هم دارد؟ ما یک دهه رونق نفتی و درآمدهای بالا را با غفلت و هزینهکرد تمام درآمدها سپری کردهایم و اکنون که با وجود وابستگی و عادت به این ولخرجی درآمدمان کاهش یافته به فکر اداره کشور بدون نفت افتادهایم. ما از این نکته غافل ماندهایم که الگوی مصرف انرژی در دنیا تغییر کرده است. در دهه 70 میلادی که قیمت نفت افزایش یافته بود، کشورهای جهان در جهت تغییر الگوی مصرف انرژی تلاش و هزینه زیادی کردند. برای کاهش مصرف در زمینه عایقسازی، بهینهسازی مصرف برای گرمایش و تولید وسایلی که مصرف کمتر و بازدهی بیشتری داشته باشند، هزینه زیادی شد. حتی برای تحقیق و توسعه در این حوزه نیز سرمایهگذاری هنگفتی شد. در نتیجه تقاضای کشورهای توسعهیافته کاهش پیدا کرد و حتی در دورههای ارزانی نفت نیز دیگر خبری از آن ریختوپاشها و مصرفهای بالا نشد. در حال حاضر ما چه بخواهیم و چه نخواهیم خودروهایی ساخته شدهاند که کمتر از هر زمان دیگری سوخت مصرف میکنند. خودروهایی که سوختهای فسیلی را به کلی کنار گذاشته یا بسیار کم استفاده میکنند مثل خودروهای هایبریدی یا برقی. این اتفاق در سایر حوزههای تکنولوژی هم رخ داده است. در کنار این تغییرات قابلتوجه، کشورهای توسعهیافته همواره به دنبال نزدیک شدن به مرز استقلال انرژی بودند. آنها برخلاف اغلب کشورهای تولیدکننده به فکر این بودند که چگونه اقتصادشان را در مقابل نوسانات بازار نفت محافظت کنند و به همین منظور کشوری چون ایالات متحده آمریکا که یکی از بزرگترین مصرفکنندگان نفت است به تولید نفت شیل روی آورد تا بتواند نیازهای خودش را تامین کند. در این راه سرمایهگذاری زیادی هم شده و خلاف آنچه گفته میشود که با ارزان شدن قیمت نفت، تولید نفت شیل متوقف میشود بعید است این اتفاق به این زودی و البته به این سادگی امکانپذیر باشد. کشورهای مصرفکننده تا اندازه زیادی به فکر ایمنسازی خود در برابر نوسانات بازار نفت بودند اما کشورهای تولیدکننده از جمله کشور ما کمتر به این سمت و سو رفتهاند. در مقابل ما از این نوسانات درس نگرفتهایم. در زمان وفور درآمدها هزینه کردهایم و در زمان کاهش درآمدها متحمل فشار شدهایم و منتظر ماندهایم تا دوباره قیمت نفت افزایش یابد. ما به خرج درآمدهای نفتی در اقتصاد عادت کردهایم و ترک عادت موجب مرض است. حرف سخنگوی دولت مبنی بر اینکه اداره کشور بدون نفت ممکن است هم درست است اما در حوزه نظر و تئوری. اصولاً ساختار سیاسی اقتصادی کشور ما مانع از این است که بتوان نفت را از منابع دولتی جدا کرد.
اگر بخواهیم این تئوری را به عمل تبدیل کنیم لازمهاش چیست؟
واضح است. ببینید اگر کسی بخواهد سرما نخورد باید لباس گرم بپوشد. واقعیت قضیه این است که اکنون در کشور ما همه میدانند برای حرکت به سمت بودجه بدون نفت چه باید کرد. باید روی درآمدزایی تاکید کرد؛ از اعطای رانت برای رسیدن به اهداف موهوم خودداری کرد؛ از صنایعی حمایت کرد که برای کشور درآمد واقعی صادراتی ایجاد میکنند، نه درآمدهای خیالی و مزیتهایی که ما به اشتباه متصور هستیم. باید به دنبال گسترش بازارها رفت، سیستم مالیاتی را بهبود بخشید و بسیاری کارهای دیگر در همین زمینه. ما در شرایط فعلی باید از خودمان بپرسیم که آیا میخواهیم به همین سبک و سیاق مصرفی در جامعه ادامه دهیم؟ دولتی داشته باشیم که در واقع یک گروه شرکت یا کنسرسیوم است که از مردم پول میگیرد تا به آنها خدمات ارائه کند؟ ببینید حدود 71 درصد بودجه دولت مربوط به شرکتهای دولتی است و تنها حدود 29 درصد آن به سازمانهای دولتی تعلق میگیرد. اگر شرکتهای دولتی از مدیریت کارآمد استفاده کنند و بهرهوری خود را ارتقا دهند میتوان وابستگی به نفت را اندکاندک کاهش داد. اینطور نمیشود که در زمان کاهش قیمت نفت ما به جای اینکه به دنبال راهکار برای حل ماجرا و کاهش وابستگی باشیم به دنبال این باشیم که چه زمانی قیمت نفت افزایش مییابد. حتی بیتوجه به سیکل تاریخی قیمت نفت به دنبال کشف توطئه هستیم.
همانطور که اشاره کردید حتماً راههای رسیدن به اقتصاد غیرنفتی ساده است. اما این راهها هم در تئوری ساده است و به سادگی به عرصه عمل نمیرسد؟
وقتی در برنامهریزی ما بحث انگیزه مدنظر گرفته نمیشود و منافع بیشتر در گرو این است که از دولت منابع بیشتری دریافت کنید و به جای اینکه منابع دریافتی را صرف تولید کنید، صرف تظاهر به تولید کنید نتیجه همین است؛ تنها منابع هدر میرود. ببینید یکسری مسائل در اقتصاد ما روشن است. منافع کارگزاران یا فعالان اقتصادی ما در تولید و ارائه بهتر کالا و خدمات نبوده و نیست. منافع در این است که بتوانید از دولت تسهیلات بگیرید. میگوییم ایران میتواند قطب گردشگری منطقه خاورمیانه باشد و به این بهانه منابعی را صرف ایجاد زیرساختها کردهایم. اما چه گزارشی درباره بهرهوری این منابع و اثرشان بر افزایش میزان گردشگری در ایران منتشر شده است؟ میگوییم میخواهیم به قطب خودروسازی در منطقه و دنیا تبدیل شویم. اما محاسبه کنید چند میلیون دلار از صادرات خودرو درآمد داریم؟ منابعی که صرف شرکتهای نیمهدولتی تولید خودرو کردهایم چقدر بهرهوری داشته است؟ منابعی اختصاص دادهاید بدون اینکه نتیجهای درخور بگیرید.
اشکال این تخصیص نادرست منابع کجاست؟
ما کشوری داریم که منابع نفتی و ثروتهای فراوان دارد. یک سنت همیشگی هم داریم که دولت به عنوان امانتدار رفتار نمیکند و خودش را مالک میبیند. در نتیجه منطقی و طبیعی است که دولت بگوید من صلاح میدانم به این دلایل منابع نفتی را به این صورت تخصیص دهم. در حالی که در فقدان نظام بازار و در نبود سیگنالهای درست که سود و زیان واقعی و قیمتهای واقعی را منعکس کنند این تخصیص منابع بهینه نخواهد بود. نمونههای زنده و جاری آن همین الان قابل مشاهدهاند. ما در صنعت خودرو و بسیاری صنایع دیگر کارمان حمایتی است. ما پذیرفتهایم که این صنایع برای ما درآمد ایجاد نکنند اما ما به آنها منابع بدهیم. برای همین ما نمیتوانیم به سمت اقتصاد غیرنفتی برویم. ما نفت را لازم داریم تا بتوانیم روی این ناکارآمدیها سرپوش بگذاریم.
پس باید بگوییم بدون نفت نمیتوانیم؟
چرا نتوانیم؟ ببینید ما کمی بیش از 50 سال است که معتاد به نفت شدهایم. قبل از آن نفت در اقتصاد ما نبود. حالا چرا ما باید فکر کنیم که بدون نفت نمیتوانیم؟ مگر ما در دهه 1310 با چه درآمدی راهآهن ساختیم؟ با شکر. مساله کنونی ما این است که با یک دولت بزرگ مواجهیم. شرکتهای دولتی بسیار فربه که فقط و فقط با درآمد نفت میتوانند ادامه حیات داشته باشند. ما هیچوقت نمیتوانیم بگوییم نفت را کامل کنار بگذاریم. نفت بخشی از اقتصاد ماست و میتواند مزیت ما باشد. مساله این است که بدنه دولت ما خواستار درآمد نفتی است. در این شرایط باید از خودمان بپرسیم که کدام بخشهای اقتصاد میتوانند بدون درآمد نفتی زندگی کنند. اما این کار را هم نمیتوانیم بکنیم که این بخشها را از درآمد نفت محروم کنیم، چرا؟ چون این نارضایتی شکل میگیرد که زیاندهها مورد حمایت قرار میگیرند اما سوددهها مورد بیمهری.