مؤسسه تحقیقاتی بیزینس مانیتور در گزارشی از عملکرد سیستم بانکی ایران پیشبینی کرد دارایی بانکهای ایران در سال 2015 با رشد 20درصدی مواجه شود.
بر این اساس ارزش کل دارایی بانکهای ایران که در پایان سال 2014 بالغ بر 1331هزار میلیارد تومان اعلام شده بود در پایان سال 2015 به رقم بیسابقه 1598هزار میلیارد تومان خواهد رسید.
پیشبینی رشد 20درصدی دارایی بانکهای ایران در سال 2015 در حالی است که نظام بانکی ایران تحت تحریمهای غرب قرار دارد. در سالهای 2014 و 2013 نیز دارایی بانکهای ایرانی بهترتیب 40 درصد و 17 درصد رشد کرده است.
بر اساس این گزارش انتظار میرود سپردههای نزد بانکهای ایران در جریان سال میلادی جاری با رشد 22درصدی نسبت به سال قبل مواجه شود و به 723هزار میلیارد تومان برسد. در پایان سال 2014 سپردههای نزد این بانکها 592هزار میلیارد تومان برآورد شده است.
میزان وام پرداختی توسط این بانکها نیز در سال 2015 با رشد 19درصدی نسبت به سال قبل مواجه خواهد شد و به 605هزار میلیارد تومان خواهد رسید. این رقم برای سال پیش 508هزار میلیارد تومان اعلام شده است.
شاید فکر کنید هر کسی که 30 سال حبس و 100 میلیون دلار جریمه نقدی در چشمانداز داشته باشد، آرام بگیرد و سربهراه شود. اما نه. شاید من تشنه مجازات باشم و شاید هم فقط بدترین دشمن خودم.
به هر حال، من گرگ والاستریت هستم. مرا به یاد دارید؟ همان بانکدار سرمایهگذاری که مثل ستارههای راک خوشگذرانی میکرد، همانی که زندگیاش جنون محض بود؟ مردی که با آن لبخند معصومانه به پسرکهایی آوازخوان در گروه کر کلیسا میماند و البته اعتیادی تفریحی داشت که میتوانست گواتمالا را نشئه کند؟ به خاطر که دارید! دوست داشتم جوان و ثروتمند باشم، به همین خاطر پریدم در یکی از قطارهای لانگ آیلند و به سمت والاستریت روانه شدم تا به دنبال اقبالم بگردم. چیزی هم نگذشته بود که فکر بکری به ذهنم رسید و مرا سر ذوق آورد تا نسخه جدیدی از والاستریت را به لانگآیلند ببرم.
عجب فکر بکری هم بود! قبل از تولد 27سالگیام یکی از بزرگترین شرکتهای دلالی در آمریکا را تاسیس کرده بودم. بهترین مکان برای جوانکهای بیسوادی که میخواستند آنقدر پول دربیاورند که در مخیلهشان هم نمیگنجید.
اسم شرکتم «استراتون اوکمونت» بود، اگرچه الان که به گذشته نگاه میکنم، میبینم بهتر بود اسمش را میگذاشتم «سدوم و عموره». به هر حال همه شرکتها در پارکینگ با قاچاقچیهای مواد مخدر مراوده نداشتند، در اتاق مدیریت با حیوانات عجیب و غریب تفریح و روزهای جمعه مسابقه پرتاب کوتوله برگزار نمیکردند.
وقتی سی و چند سالم بود هرچه مربوط به زندگی افراطی و تجملی والاستریت میشد دور و برم را گرفته بود- کاخ، قایق تفریحی، جت خصوصی، هلیکوپتر، لیموزین، نگهبان شخصی مسلح، تیم خدمه خانگی، ساقیهای مواد که شبانهروزی در خدمتم بودند، ماموران پلیس شیتیلبگیر، سیاستمدارهای حقوقبگیر و آنقدر ماشینهای محیرالعقول که میتوانستم بنگاه ماشین خودم را راه بیندازم و البته همسر دوم وفاداری با موهای طلایی به اسم نادین.
محاسبه انتظارات تورمی بهعنوان مولفه پنهان در رشد قیمتها یکی از دغدغههای مهم اقتصاد کلان محسوب میشود. بررسیهای یک پژوهش اقتصادی با استفاده از آمار سالهای 1338 تا 1385 حاکی از آن است که از 100 درصد کل تورم، سهم بخش انتظارات معادل 44 درصد بوده است؛ بنابراین با توجه به سهم بالای انتظارات در تورم، میتوان به این نکته پی برد که سیاستگذاران اقتصادی میتواند با کنترل انتظارات و جهتدهی به آن، مسیر نیل به هدفگذاری تورمی را هموارتر سازد.
نتایج یک بررسی اقتصادی در بازه زمانی سالهای 1338 تا 1385 نشان میدهد سهم تورم انتظاری در بروز تورم 44 درصد از 100درصد کل است. علت عمده سهم بالای این متغیر در بروز تورم را میتوان در نگرانی مردم نسبت به افزایش قیمتها در آینده و عدم اطمینان نسبت به وضع موجود سطح قیمتها دانست.
از این رو ثبات سیاسی که ثبات اقتصادی را به همراه دارد میتواند در ایجاد اعتماد در مردم برای کاهش تاثیر تورم انتظاری در بروز تورم موثر باشد. پس از این متغیر، سهم رشد نقدینگی در بروز تورم 29 درصد است. این امر بیشتر به علت جبران کسری بودجه دولت از طریق نشر اسکناس توسط بانک مرکزی است. تورم قدرت خرید درآمدهای دولت را کاهش و هزینههای دولت را افزایش میدهد و این امر متناوبا باعث کسری بودجه دولت میشود. سهم تورم وارداتی در بروز تورم 21 درصد است. این امر بیشتر به علت وابستگی شدید صنایع داخلی کشور به مواد اولیه و واسطهای وارداتی است. به علت حجم بالای واردات، افزایش قیمتهای جهانی باعث افزایش سطح عمومی قیمتها در داخل کشور و مزمن شدن آن میشود. سهم شکاف تولید و مشکلات ساختاری در بروز تورم 6 درصد است. بهعبارت دیگر عوامل ساختاری که خود از عدم تعادلهای بخشی نشأت میگیرد، سبب بروز فشارهای تورمی در اقتصاد کشور شده است. با این حساب یکی از عوامل رشد نرخ تورم مساله انتظارات است.
هیچ کس نیست که دوست نداشته باشد پول بیشتری داشته باشد اما اگر گاهی در شگفت هستید که چگونه افراد پولدار و موفق آن همه پول دارند، باید این متن را بخوانید. ما لیستی از اقداماتی را گرد آورده ایم که می توانید در زندگی روزمره خود به کار بندید تا به روش افراد ثروتمند پول پس انداز کنید.
۱ مراقب هزینه های کوچک باشید
همه ما مراقب سرمایه گذاری های بزرگ و خریدهای عظیم هستیم اما هزینه های کوچک را با بی دقتی و بی مبالاتی می پردازیم اما این هزینه های کوچک می توانند به کوهی بزرگ تبدیل شوند.
همانگونه که یک اقتصاددان به درستی گفته: «دنبال هر راهی برای از بین بردن هزینه های کوچک خود باشید؛ در نهایت به عدد قابل توجهی می رسید.»
آیا می خواهید بسیار موفق باشید؟ و بسیار پول دار؟ پس به این فرصت سرمایه گذاری توجه کنید: به سادگی تمام شما باید تمام موجودی خودتان را سرمایه گذاری نمایید. پس از یک سال، در صورت موفقیت شما سه تا چهار درصد )نرخ سود بازار( سود خواهید کرد و در صورت شکست، بنا به دلایلی که در کنترل شما نیست و حتی از آن بی خبرید، تمام سرمایه ی خود را از دست می دهید!
آیا مایل به انجام چنین ریسکی هستید؟ یقینا خیر.
شاید این تشبیه کاملا درستی نباشد اما مفهوم را بیان می کند. وقتی شما برای دیگران کار می کنید و یا به عبارت ساده کارمند هستید، سقف درآمد شما حتی در صورت افزایش حقوق همیشه محدود است. اما ریسک از دست دادن شغل همیشه وجود دارد و صدمات آن نامحدود است. با بیکار شدن به هر دلیل تمام زحمات، فداکاری ها، زمانی که صرف شغل خود کرده اید، و در آخر و مهم تر از همه درآمد شما به آنی ناپدید می شوند.
سود محدود و زیان نامحدود: یک سرمایه گذاری فوق العاده اشتباه.
زندگی به سبک بیژن
بیژن پاکزاد معروف به بیژن یکی از طراحان سرشناس پوشاک مردانه، عطر و جواهرات در جهان است. پاکزاد در سال 1323 در تهران به دنیا آمد. پدرش یک کارخانهدار ثروتمند بود که او را برای تحصیل در رشته طراحی به مدرسههایی در سوئیس و ایتالیا فرستاد. بیژن پس از تحصیل در سوئیس به فلورانس رفت و در آنجا به مدت هفت سال به طراحی لباس پرداخت و سرانجام در سال 1352 به آمریکا مهاجرت کرد. خود او درباره تحصیلات و انگیزه مهاجرت به آمریکا گفته است: «راستش را بخواهید از همان کودکی احساس میکردم فرد مشهوری میشوم. پدرم میخواست من دکتر یا وکیل شوم. رشته تحصیلیام مهندسی بود که هیچ علاقهای بدان نداشتم، همه شوق من به طراحی بود و باعلاقه وصفناپذیری بدان میپرداختم. از سوئیس به آمریکا رفتم و در آنجا در رشته بازاریابی مشغول تحصیل شدم و همانجا این فکر در من قوت گرفت که مد اروپا را به آمریکا بکشانم.» سه سال بعد بوتیک اختصاصی بیژن در رودیو درایو بورلی هیلز راهاندازی شد و طولی نکشید که عنوان «گرانترین فروشگاه جهان» را به خود اختصاص داد. فروشگاهی که تنها مشتریان خاص با وقت قبلی در آن رفت و آمد میکردند و در آن اجناسی ارائه میشد که خرید آن برای بسیاری از مردم تنها خواب و رویا بود. طراحی لباس بسیاری از چهرههای مطرح جهان از جمله باراک اوباما، رونالد ریگان، جرج دبلیو بوش، آرنولد شوارتزنگر، الخاندرو فرناندز، تام کروز، سر آنتونی هاپکینز، ولادیمیر پوتین، جان کری، تونی بلر، مایکل جردن، جورجیو آرمانی، اوشر و شهرام ناظری در کارنامه این طراح خوشفکر قرار دارد.
امروزه همه از این صحبت می کنند که "افزایش نابرابری و تمرکز ثروت خطرناک است" نه تنها برای فقرا بلکه برای اقتصاد جهانی هم خطرناک است.
فارغ از جنبه های اقصادی مشکلات و بحرانهای اجتماعی نیز بیش از آنکه ناشی از فقر باشند از نابرابری نشات می گیرند. نتایج یک مطالعه توسط آکسفام نشان داد - با ادامه روند فعلی تمرکز ثروت در جهان - در سال آینده، ثروت یک درصد از ثروتمندترین افراد جهان، از ثروت 99درصد دیگر بیشتر خواهد شد.
مطمئناً نمی توان افراد را برای موفقیتشان ملامت کرد، در حالی که یکسوم میلیاردرهایی که در فهرست فوربس آمدهاند، دارای ثروت موروثی هستند سایر افراد لیست میلیاردرهای خود ساختهاند. بسیاری از آنها کارآفرینان موفقی چون گیتس و زاکربرگ هستند که ثروت خود را با استفاده از قدرت فکر ساختهاند و یا چون بافت با سرمایهگذاری موثر و هوشمندانه و نجات شرکتها به این نقطه رسیدهاند. این افراد نقش مهمی در توسعه اقتصادی عصر ما داشتهاند. بسیاری از ثروتمندان موروثی نیز ثروت خانواده خود را ارتقاع دادهاند. از سوی دیگر ثروتمندان همواره با اتهاماتی مانند استفاده از ثروت و قدرت برای ایجاد انحصار و رانت و نیز فرار مالیاتی چه غیر قانونی وچه قانونی (از راه اعمال نفوذ در قوانین) در سراسر جهان روبرو بودهاند. اما راهکار چیست؟
همواره اینطور عنوان شده که فشار بر ثروتمندان به معنی فشار بر تولید است و یا افزایش مالیات موجب فرار سرمایه میشود. البته بدیهی است ایجاد سیستم مالیاتی مناسب و مقابله با فرار از مالیات توسط افراد و شرکتها برای حفظ و شکوفایی اقتصاد هر کشوری ضروریست. هر دولتی باید زمینه حمایت از اقشار ضعیف را فراهم کند و راه را برای پیشرت طبقه متوسط هموار. ایجاد سیتمهای خدمات اجتماعی و حداقل دستمزد برای حفظ سیستم اجتماعی لازم است.
بیزینس مانیتور اعلام کرد دارایی بانک های ایرانی به رقم بی سابقه ۱۳۳۱ هزار میلیارد تومان رسید که این رقم نسبت به سال قبل رشد ۴۰ درصدی داشته است.
موسسه تحقیقاتی بیزینس مانیتور در گزارشی از عملکرد سیستم بانکی ایران در سال 2014 اعلام کرد دارایی بانک های ایران در این سال با رشد قابل توجه 40 درصدی مواجه شده است.
ارزش کل دارایی بانک های ایران که در پایان سال 2013 بالغ بر 949 هزار میلیارد تومان اعلام شده بود در پایان سال 2014 به رقم بی سابقه 1331 هزار میلیارد تومان رسیده که بدین ترتیب 382 هزار میلیارد تومان افزایش داشته است.
رشد 40 درصدی دارایی بانک های ایران در سال 2014 در حالی است که نظام بانکی ایران تحت تحریم های غرب قرار دارد. در سال 2013 نیز دارایی بانک های ایرانی 17 درصد رشد کرده بود.
بر اساس این گزارش بانک های ایران در جریان سال میلادی گذشته 592 هزار میلیارد تومان سپرده داشته و میزان وام های پرداختی توسط آن ها نیز 508 هزار میلیارد تومان بوده است.
همانطور که اطمینان ما درباره پایین ماندن قیمت نفت در آینده میانمدت بیشتر و بیشتر میشود، تلاش برای جستوجوی منابع درآمدی جایگزین برای دولت نیز قوت مییابد. یکی از این منابع، فروش نفت و گاز و فرآوردههای آن در داخل کشور است. ایران سه برابر میزان نفت صادراتی خود را در داخل به فروش میرساند و در زمانی که درآمد حاصل از صادرات دچار کمبود میشود، یکی از راهحلها، بازاندیشی در شیوه فروش داخلی است.
همه موافقیم که منابع هیدروکربنی ایران متعلق به همه ایرانیان است بنابراین باید هم «نسل امروز» و هم «نسل فردا» بتوانند از آن بهرهمند شوند. دولت، بهعنوان متولی و مسوول نگهداری این ثروت، وظیفه دارد تا از آن به صورت عادلانه هم در مورد نسل فعلی و هم برای نسلهای آینده استفاده کند. عدالت برای نسلهای آینده فقط از طریق استفاده از این منابع برای سرمایهگذاری (در قالب «سرمایه انسانی» و «سرمایه فیزیکی») حاصل میشود. در واقع هدف اصلی ایجاد سازمان برنامهریزی در دهه 1330 شمسی، هدایت درآمدهای نفتی که در آن زمان حدود ۸ میلیارد دلار (به قیمتهای امروز) بود، به سمت سرمایهگذاری بود. تا قبل از آن، درآمد نفت، مخلوط با سایر درآمدها، در اختیار وزارت دارایی بود که توجه اصلیاش معطوف به اداره امور روزمره کشور بود.
حتی حالا که دیگر خبری از نفت 115 دلاری نیست اما باز هم این روزها نفت 50 دلاری برای خودش اعتباری دارد. بر همین اساس می توان گفت که اگر دولتمردان محمود احمدینژاد قدر نفت 100 دلاری را ندانستند، اما امروز امثال زنگنه و طیبنیا خوب میدانند که ...
حتی حالا که دیگر خبری از نفت 115 دلاری نیست اما باز هم این روزها نفت 50 دلاری برای خودش اعتباری دارد. باید قدر نفت 50 دلاری را دانست؛ هر چند بعید به نظر میرسد که در دو ماه آینده نفت رنگ صعود به بالای 50 دلار را به خود ببیند.
کشمکشهای سیاسی در منطقه خاورمیانه از یکسو و برنامه دولت آمریکا برای از سرگیری تولید نفت در راستای کاهش وابستگی نفتی خود به برخی کشورها از سوی دیگر، سبب شده تا روزهای خوش نفتی رو به پایان بگذارد.
انسان های معمولی فکر میکنند که پول منشا شر است در حالی که ثروتمندان فقر را منشا شر میدانند.
شیوه نگرش ثروتمندان و انسان های معمولی یکسان نیست تا جایی که حتی ممکن است نگاه این دو قشر به موضوعاتی یکسان مانند تحصیل و یا پول متفاوت باشد. وبسایت اقتصادی بیزنس اینسایدر فهرستی از تفاوت ها در شیوه نگرش ثروتمندان و افرادی که وضع مالی چندان مناسبی ندارند را تهیه کرده است:
1- انسان های معمولی فکر میکنند که پول منشا شر است در حالی که ثروتمندان فقر را منشا شر میدانند. دقیقا به همین خاطر است که در اقشار کم درآمد ثروتمند شدن با نوعی احساس شرم همراه است. اما طبقه ثروتمند میدانند که هرچند پول شادی کسی را تضمین نمیکند اما زندگی را راحت تر میکند.
2- انسان های معمولی فکر میکنند که خودخواهی یک ایراد است در حالی که ثروتمندان خودخواهی را ارج مینهند. ثروتمندان تلاش میکنند تا شاد زندگی کنند و تظاهر به نجات دادن دنیا نمیکنند. اما اقشار کم درآمد این نوع رفتار را پسندیده نمیدانند. آن ها این حقیقت را نادیده میگیرند که اگر شما به خودتان توجه نکنید، در موقعیتی قرار نخواهید گرفت که بتوانید به دیگران نیز کمک کنید.
3- افراد معمولی در بیشتر مواقع منتظر رخ دادن معجزه هستند در حالی که ثروتمندان میدانند بدون سعی و تلاش نتیجه ای حاصل نمیشود. ذهن اقشار کم درآمد به اصطلاح "لاتاری گونه" است به این معنی که همواره امیدوارند تا شماره لاتاری که توسط آن ها خریداری شده برنده میلیون ها دلار شود و یا منتظرند که قوانین دولتی باعث افزایش حقوق بازنشستگی آن ها شود. اما به ندرت میتوان ثروتمندی را در صف خرید بلیت بخت آزمایی دید. آن ها ترجیح میدهند وقت خود را به حل مسایل کاری اختصاص دهند.
علی دادپی/ اقتصاددان
علی دادپی استاد دانشگاه کلایتون آمریکا در مورد اظهارنظر محمدباقر نوبخت سخنگوی دولت یازدهم که قاطعانه از امکان اداره کشور بدون نفت گفته بود، میگوید این امر امکانپذیر است اما در عالم نظر. از دید او دولت و شرکتهای دولتی در حال حاضر بیش از آنچه تصور میشود به نفت وابستهاند و امکان ادامه حیات بدون نفت را ندارند.
■■■
سخنگوی دولت چندی قبل در یک اظهارنظر اعلام کرد میتوان کشور را بدون نفت اداره کرد. این اظهارنظر را چطور ارزیابی میکنید؟
واقعیت این است که از جنبه نظری، امکان اداره کشور بدون درآمدهای نفتی وجود دارد. در این گزاره شکی نیست اما آیا از نظر عملی هم چنین امکانی وجود دارد؟ آن هم در حالی که شرکتهای دولتی هیچ گونه درآمدزایی ندارند و هزینهزا هستند؟ علاوه بر این در کشور ما نظام بازار وجود ندارد که بتواند سیگنالهای قیمتی درست ایجاد کند و بر اساس آن سیگنالها اقتصاد مسیر خود را مشخص کند. بگذارید باز هم تاکید کنم از نظر تئوریک امکان اداره کشور بدون نفت وجود دارد اما اگر ما در شرایط فعلی این حرف را میزنیم احتمالاً به خاطر این است که میخواهیم به خودمان روحیه بدهیم. ببینید اگر یک نفر به دنبال متناسب کردن اندام خود است چه باید بکند؟ باید منظم ورزش کند و تغذیه مناسب داشته باشد و قس علی هذا. یعنی او میتواند اندام متناسب و سالم داشته باشد اما آیا اراده و توان این کار را هم دارد؟ ما یک دهه رونق نفتی و درآمدهای بالا را با غفلت و هزینهکرد تمام درآمدها سپری کردهایم و اکنون که با وجود وابستگی و عادت به این ولخرجی درآمدمان کاهش یافته به فکر اداره کشور بدون نفت افتادهایم. ما از این نکته غافل ماندهایم که الگوی مصرف انرژی در دنیا تغییر کرده است. در دهه 70 میلادی که قیمت نفت افزایش یافته بود، کشورهای جهان در جهت تغییر الگوی مصرف انرژی تلاش و هزینه زیادی کردند. برای کاهش مصرف در زمینه عایقسازی، بهینهسازی مصرف برای گرمایش و تولید وسایلی که مصرف کمتر و بازدهی بیشتری داشته باشند، هزینه زیادی شد. حتی برای تحقیق و توسعه در این حوزه نیز سرمایهگذاری هنگفتی شد. در نتیجه تقاضای کشورهای توسعهیافته کاهش پیدا کرد و حتی در دورههای ارزانی نفت نیز دیگر خبری از آن ریختوپاشها و مصرفهای بالا نشد.
در رتبۀ سوم کشورهای ثروتمند، ژاپنی ها هستند. هرچند ژاپن دو ماهی است که با رکود اقتصادی دست و پنجه نرم می کند، اما توانسته رتبه خود را به عنوان سومین اقتصاد برتر جهان حفظ کند. طبق آمار، تولید ناخالص داخلی ژاپن در سال 2014، رقمی در حدود 4.770 میلیارد دلار بوده و در سال جدید این رقم اندکی افزایش می یابد.
در رتبۀ چهارم، ژرمن ها قرار دارند. اقتصاد اول اروپا همچنان در رتبۀ چهارم جهان است. هرچند با توجه به رکود حاکم بر اروپا تولید صنعتی اروپا و صادراتش اندکی کاهش یافته، اما طبق گزارش کمیسیون اروپا، تولید ناخالص داخلی این کشور در سال 2014، 3.820 میلیارد دلار بوده و در سال 2015 طبق پیش بینی ها 2.3% افزایش خواهد یافت.
وقتی که یکی از شهروندان بوئنس آیرس میخواهد پزوهای خود را به ارزهای خارجی تبدیل کند، به مراکز تبدیل پولی میروند که عملا در بازار غیر قانونی اقتصاد آرژانتین فعالیت میکنند و به «کوئوا» مشهور هستند. یکی از این مراکز تبدیل ارز در مرکز بوئنس آیرس واقع شده و وقتی که وارد آن میشوی، دلارهایی را میبینی که روی میزی تلنبار شده و با صندوقهای ایمن مخصوص حمل پول، جا به جا میشوند. این مرکز کوچک عرضه دلار، در روز بین 50 تا 75 هزار دلار گردش مالی دارد. ترس از تورم و نگرانی از رکود بیشتر پزو، واحد پولی آرژانتین، که ارزش آن در ژانویه امسال 20 درصد کاهش یافت، تقاضا برای دلار را در این کشور افزایش داده است.
به گزارش هفته نامه اکونومیست، با گشت و گذار در شهر بوئنس آیرس میتوان آثار و نشانهها و ساختمانهایی را دید مانند «تیِترو کولون»، یک سالن اپرا که در سال 1908 ساخته شده یا ایستگاه راه آهن «رتیرو» که ساختش در سال 1915 تمام شد. همه این آثار، یادگار دورهای از آرژانتین در پیش از جنگ جهانی اول است. برای 43 سال مداوم که تا 1914 ادامه یافت، رشد تولید ناخالص داخلی در آرژانتین 6 درصد بود که بالاترین رکورد را در تمام دنیا به جای گذاشت. این کشور جاذبه بسیار زیادی برای اروپاییان داشت و گسترش کشت مزارع و دامداری در این کشور، بسیاری از ساکنان اروپا را به سوی خود کشیده بود. در سال 1914، نیمی از جمعیت بوئنس آیرس متولد خارج از آرژانتین بودند.
در سال ۱۸۳۵ در اسکاتلند دیده به جهان گشود اما طولی نگذشت که در در اوایل دوران نوجوانی و در سال ۱۸۴۸، پدرش خانواده را به امریکا برد تا زندگی تازه ای را از سر گیرند. در ابتدا کار خود را به عنوان تلگرافچی و نیز کارمند شرکت راه آهن پنسیلوانیا آغاز کرد و به پیشرفت شغلی قابل ملاحظه ای دست یافت بگونه ای که با شروع جنگها مدنی در آمریکا، مسئولیت راه آهن و تلگراف امریکا را عهده دار شد.
اندروی جوان در حالی وارد امریکا شد که تنها چند پول سیاه در جیب داشت. اما نیم قرن بعد، او به ثروتمندترین مرد روی کره خاکی تبدیل شد. او بنیان گذار شرکت فولاد کارنگی بود که بعداً به شرکت فولاد ایالات متحده یا یو. اس. استیل تبدیل شد. ناپلئون هیل، نویسنده نامدار، که در آن سالها در کسوت خبرنگاری مشغول به کار بود با شنیدن آوازه موفقیت اندرو کارنگی و در اوج قدرت او، نزد این مرد ثروتمند و موفق رفت. در واقع دستمایه بسیاری از پرفروش ترین آثار ناپلئون هیل، از جمله کتاب تحسین شده بیندیش و ثروتمند شو؛ مبتنی بر آموزه های هیل از کارنگی است.
کارنگی به علاوه انسانی وارسته و نیکوکار بود. آنگونه که در دانشنامه ویکی پدیا می خوانیم، کارنگی بیشتر ثروت خود را صرف تأسیس موسسات سودمند همگانی مانند کتاب خانه ها و مدارس و دانشگاه ها (همانند دانشگاه کارنگی ملون) کرد. وی در مدت عمر خود ۳۰۰۰ کتابخانه عمومی (همانند کتابخانه مرکزی سیاتل) تاسیس نمود، و قریب ۳۵۰ میلیون دلار صرف ساخت اماکنی همچون تالار کارنگی و حمایت از برنامه های فرهنگی نمود.
شیوه نگرش ثروتمندان و انسان های معمولی یکسان نیست تا جایی که حتی ممکن است نگاه این دو قشر به موضوعاتی یکسان مانند تحصیل و یا پول متفاوت باشد. وبسایت اقتصادی بیزنس اینسایدر فهرستی از تفاوت ها در شیوه نگرش ثروتمندان و افرادی که وضع مالی چندان مناسبی ندارند را تهیه کرده است:
1- انسان های معمولی فکر میکنند که پول منشا شر است در حالی که ثروتمندان فقر را منشا شر میدانند. دقیقا به همین خاطر است که در اقشار کم درآمد ثروتمند شدن با نوعی احساس شرم همراه است. اما طبقه ثروتمند میدانند که هرچند پول شادی کسی را تضمین نمیکند اما زندگی را راحت تر میکند.
2- انسان های معمولی فکر میکنند که خودخواهی یک ایراد است در حالی که ثروتمندان خودخواهی را ارج مینهند. ثروتمندان تلاش میکنند تا شاد زندگی کنند و تظاهر به نجات دادن دنیا نمیکنند. اما اقشار کم درآمد این نوع رفتار را پسندیده نمیدانند. آن ها این حقیقت را نادیده میگیرند که اگر شما به خودتان توجه نکنید، در موقعیتی قرار نخواهید گرفت که بتوانید به دیگران نیز کمک کنید.
در سالهایی که ثروت مردم در اغلب کشورهای جهان رو به افزایش بوده، متوسط ثروت ایرانیان کمتر و کمتر شده و به زیر پنج هزار دلار به ازای هر فرد بالغ رسیده است. در میزگرد «تجارت فردا» با حضور «دکتر محمدمهدی بهکیش» و «دکتر علیاصغر سعیدی» تلاش کردیم ریشههای اقتصادی و جامعهشناختی جا ماندن از این موج جهانی تولید و تکاثر ثروت را بررسی کنیم. همچنین به این مساله پرداختیم که چرا راههای کسب ثروت در ایران بیش از آنکه به کارآفرینی و افزایش بهرهوری سرمایه وابسته باشد، به سوداگریهای غیرمولد و رانتجویی متصل شده و به ظهور طبقهای از «تازه به دوران رسیدههای فخرفروش» انجامیده؛ موضوعی که خود زمینهساز بدبینی عمومی نسبت به هر صاحبمکنتی شده است. بررسی علت کمدوام بودن ثروت در خانوادهها و منتقل نشدن آن به نسلهای بعدی نیز از دیگر محورهای این میزگرد بود که تا حدودی مشخص میکند چرا ثروتمند شدن «سخت» است، اما ثروتمند ماندن تقریباً «غیرممکن». پیشنهادهای سیاستگذارانه برای بازگرداندن ایرانیان به عرصه تولید و بهرهمندی از ثروت رو به رشد جهانی پایانبخش این گفتوگو است.
رکوردشکنی رشد ثروت خانوارهای دنیا
سرنوشت ثروتمندانی که به فساد مالی متهم شدهاند
در طول چند دهه گذشته افراد بسیاری با بهکارگیری روشهای نوآورانه کارآفرینی درآمد زیادی کسب کرده و ثروتمندان عصر خود لقب گرفتهاند. بسیاری از ثروتمندانی که در بازارهای انرژی فعالیت داشتهاند تا تاجران بازارهای سهام و مسکن و صاحبان صنایع بزرگ، همه و همه، در معرض این اتهام بودهاند که با داشتن ارتباطات نسبتاً پنهان با مقامات دولتی به این سطح از ثروت و سرمایه دست یافتهاند. به عبارت دیگر ممکن است در ابتدا با تلاش و نبوغ خود درآمد زیادی به دست آورده باشند، اما بسیاری از آنها هنگامی که از سطح درآمدی خاصی عبور میکنند، خواسته یا ناخواسته ارتباطاتی با بخشهای سیاسی کشور پیدا خواهند کرد که همین مساله احتمال بروز فسادهای مالی و رواج رشوهخواری را بیشتر و بیشتر میکند. هرچند این دیدگاه میتواند اندکی بدبینانه به نظر آید اما اگر نگاهی به برخی ثروتمندان به ویژه در ملل کمتر توسعهیافته که نقش دولت در تقسیم منابع اقتصادی و به ویژه رانت بسیار زیاد است، بیندازیم متوجه خواهیم شد که این سوءظن چندان هم بیراه نیست و مواردی وجود داشته است که پای برخی سرمایهداران به اتهام فساد مالی و رشوهدهی به دادگاه رسیده و نهایتاً محکوم شدهاند. در ادامه این نوشتار به معرفی برخی از این افراد میپردازیم.
نخستوزیر ثروتمند
سیلویو برلوسکونی نخستوزیر اسبق ایتالیا بیش از آنکه به دلیل منصب
سیاسیاش معروف باشد، به خاطر فعالیتهای تجاری و کارآفرینیاش مشهور شده است.