همه آنچه باید در مورد اوپک بدانید
مدیریت نفت: از زمان کشف نفت در پنسیلوانیای آمریکا در سال 1859 ، مدیریت صنعت نفت مراحل زیادی را گذرانده است. از همان ابتدا فعالیتهای حوزه نفت به دو بخش بالادستی ( اکتشاف و استخراج ) و پایین دستی ( حمل و نقل ، پالایش و بازاریابی ) تقسیم میشد . مدیریت بخش های مختلف صنعت نفت در طول زمان در اثر عواملی مانند مزیت تکنولوژیکی، سرمایه گذاری، حقوق انحصاری، کارآفرینی، ریسک پذیری و موقعیت منطقه ای تغییر کرده است. اولین مرحله از مدیریت صنعت نفت در آمریکا شکل گرفت شد. بخش بالادستی توسط گروهی از تولید کنندگان سازمان نیافته اداره میشد اما شرکت نفتی استاندارد، انحصار بخش پایین دستی نفت را در اختیار داشت. مرحله بعدی مدیریت صنعت نفت زمانی پیش آمد که شرکت نفتی استاندارد در صحنه بین المللی با رقیبان قدرتمندی مانند شل از بریتانیا و رویال داچ از هلند مواجه شد. هرچند تلاش شرکت استاندارد برای یک ائتلاف بین المللی ناکام ماند اما دو شرکت اروپایی در هم ادغام شدند . در مرحله سوم شرکت استاندارد به خاطر قوانین ضد انحصار در آمریکا به پنج شرکت کوچک تر تجزیه شد . چهارمین مرحله از مدیریت صنعت نفت همراه شد با تجربه کردن وابستگی شدید به نفت توسط کشورهای اروپایی در جریان جنگ جهانی اول ؛ به همین دلیل این کشورها ضرورت ایجاد صنعت نفت مستقل برای خود را احساس کردند و این موجب ایجاد شرکت های ملی نفت شد .
مباحثی که از سال 1960 و در زمان تاسیس سازمان کشورهای صادر کننده نفت ( اوپک ) در مورد ضرورت ، تکالیف و قدرت این سازمان شکل گرفته بود ؛ هنوز هم بعد از گذشت پنجاه سال ادامه دارد. گروهی از تحلیلگران معتقدند که ونزوئلا در تاسیس این سازمان نقش اصلی را بر عهده داشت اما گروهی دیگر از تحلیلگران عقیده دارند تاسیس اوپک ریشه در مسائل ژئوپولیتیک خاورمیانه داشت. اما در این مورد که کاهش قیمت نفت اصلی ترین عامل تاسیس این سازمان بود همه توافق دارند.
نفت، در حالی که یک کالای تجاری مهم در تجارت جهانی محسوب می شود یک کالای استراتژیک هم می باشد و تمام تلاش ها برای تبدیل آن به یک کالای صرفآ تجاری تاکنون با شکست مواجه شده است . با توجه به مسائل مطرح شده ، نگاهی به جنبه های متفاوت صنعت نفت ضروری به نظر می رسد .
مدیریت نفت: از زمان کشف نفت در پنسیلوانیای آمریکا در سال 1859 ، مدیریت صنعت نفت مراحل زیادی را گذرانده است. از همان ابتدا فعالیتهای حوزه نفت به دو بخش بالادستی ( اکتشاف و استخراج ) و پایین دستی ( حمل و نقل ، پالایش و بازاریابی ) تقسیم میشد . مدیریت بخش های مختلف صنعت نفت در طول زمان در اثر عواملی مانند مزیت تکنولوژیکی، سرمایه گذاری، حقوق انحصاری، کارآفرینی، ریسک پذیری و موقعیت منطقه ای تغییر کرده است.
اولین مرحله از مدیریت صنعت نفت در آمریکا شکل گرفت شد. بخش بالادستی توسط گروهی از تولید کنندگان سازمان نیافته اداره میشد اما شرکت نفتی استاندارد، انحصار بخش پایین دستی نفت را در اختیار داشت. مرحله بعدی مدیریت صنعت نفت زمانی پیش آمد که شرکت نفتی استاندارد در صحنه بین المللی با رقیبان قدرتمندی مانند شل از بریتانیا و رویال داچ از هلند مواجه شد. هرچند تلاش شرکت استاندارد برای یک ائتلاف بین المللی ناکام ماند اما دو شرکت اروپایی در هم ادغام شدند . در مرحله سوم شرکت استاندارد به خاطر قوانین ضد انحصار در آمریکا به پنج شرکت کوچک تر تجزیه شد . چهارمین مرحله از مدیریت صنعت نفت همراه شد با تجربه کردن وابستگی شدید به نفت توسط کشورهای اروپایی در جریان جنگ جهانی اول ؛ به همین دلیل این کشورها ضرورت ایجاد صنعت نفت مستقل برای خود را احساس کردند و این موجب ایجاد شرکت های ملی نفت شد .
سیاست کشورهای تولید کننده نفت
یکی از دو ویژگی برجسته صنعت نفت بعد از جنگ جهانی دوم نقش اتحاد جماهیر شوروی بود که با عرضه نفت ارزان قیمت به بازارهای جهانی سعی درکاهش تسلط کشورهای انگلستان و آمریکا بر بازار جهانی نفت و تثبیت موقعیت خود در آن داشت . ویژگی دوم جدال کشورهای تولید کننده نفت با شرکت های نفتی بر سر حق امتیاز و سهم آنها از فروش نفت بود که باعث ایجاد موج ملی کردن صنعت نفت در کشورهای تولید کننده شد که عربستان و عراق در این زمینه رویکردی محافظه کارانه اختیار کردند و ایران رویکردی افراطی را برگزید.
همچنین بعد از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده آمریکا به عنوان پیروز جنگ رویکردی سلطه جویانه نسبت به مناطق غنی نفتی خاورمیانه اتخاذ کرد . آمریکا نفت عراق ، بحرین ، عربستان سعودی و کویت را هدف قرار داد که این باعث انحصار کامل عرمکو ( شرکت نفتی عربی-آمریکایی ) در عربستان سعودی شد . همچنین در اوایل دهه 1950 ، هنگامی که نفت ایران در کنترل بریتانیا بود توجه شرکت های آمریکایی به نفت ایران آغاز شد که در نهایت با کودتا به نفع شاه، آمریکا توانست انحصار بریتانیا در صنعت نفت ایران را پایان دهد و نتیجه آن کنسرسیومی بود که 40% آنرا شرکت های آمریکایی تشکیل می دادند .
جایی برای اوپک نبود
در بازار نفت تا مدت ها شرایط لازم برای تاسیس یک سازمان بین دولتی مستقل مانند اوپک وجود نداشت . برای کشورهای تولید کننده دو مانع اساسی وجود داشت . مهمترین مانع این بود که کشورهای تولید کننده مدیریت و مالکیت کامل منابع نفتی خود را در اختیار نداشتند
مانع دیگر هم نیاز کشورهای تولید کننده به تکنولوژی برای استخراج ، پالایش ، توزیع و بازاریابی نفت بود .
افراط گرایی در خاورمیانه
یکی از عواملی که ارزش اشاره کردن دارد وضعیت سیاسی در زمان جنگ سرد است که با شدت گرفتن در دهه 1950 موجب ایجاد خطر افراط گرایی درکشورهای خاورمیانه که رابطه تنگاتنگی با بازار نفت دارند ، شد . شرایط سیاسی و ترس از گسترش کمونیسم به کشورهای منطقه امکان تلاش برای استقلال را داد که منجر به فعال شدن جنبش های ملی گرایانه و آزادی خواهانه شد .
ابتدا در سال 1951 ملی کردن صنعت نفت ایران پیش آمد ، که اگرچه قرار بود باعث شود که کنترل تولید نفت و منابع این کشور در اختیار خودش باشد اما در عمل به این آرزو دست نیافت . مورد ملی سازی بعدی در سال 1956 در مورد تنگه سوئز توسط مصر رخ داد و به کترل بریتانیا بر این تنگه پایان داد .تنگه ای که 50% کالاهای عبوری از آن نفت بود . و بالاخره انقلاب سال 1959 عراق که با پیشنهاد این کشور برای سهم 20% از تولید نفتش همراه شد که البته نتیجه ای دربرنداشت .
مسائل سیاسی ذکر شده به همراه فروش ارزان نفت توسط روسیه و جدال بین شرکت های نفتی ملی و شرکت های نفتی بین المللی شرایط را طوری رقم زد که تاسیس اوپک ضروری به نظر می رسید . بنیانگذاران اوپک برای درآمد بیشتر و کنترل صنعت نفت خود کوشش می کردند . این تلاش ها بالاخره انحصار شرکت های قدرتمند بر بازار را از بین برد و آنان را محبور به تعامل با نهاد بین دولتی جدیدی کرد به نام سازمان کشورهای صادرکننده نفت - اوپک .
قیمت های مناسب
در ابتدا ماموریت اوپک مدیریت تولید نفت خام به منظور تنظیم قیمت بود . قیمت تعیین شده از طرف کشورهای قدرتمند معمولآ پایین بود تا بتواند نظر مساعد مصرف کنندگان این کشورها را جلب کند . همچنین قوانین ضد انحصار در آمریکا موجب می شد تا شرکت های آمریکایی نتوانند قیمت بالایی اختیار کنند . از همان ابتدا تکالیف بین اعضاء بر اساس میزان ذخایر کشورها تقسیم شد . کشورهای با دخایر سرانه بالاتر به رهبری عربستان سعودی مسئول مدیریت تولید نفت شدند و کشورهای با ذخایر سرانه پایین تر به رهبری ایران ، مسئول مسائل مربوط به قیمت نفت شدند .
قدرت اوپک در مقابل قیمت تعیین شده توسط شرکت های قدرتمند بسیار کم و محدود به ایجاد تغییر چند سنتی در آن بود . حتی تاثیر تحریم فروش نفت که توسط کشورهای عربی و برای حمایت از خودشان در جنگ سال 1967 مقابل رژیم اشغالگر قدس وضع شده بود ، بر قیمت نفت ناامید کننده بود . قیمت ها به جای افزایش ، یک دلار کاهش یافتند . اما این کاملآ خلاف آن چیزی بود که در شرایط مشابه و در جریان درگیری سال 1973 رخ داد و حتی باعث چهاربرابر شدن قیمت نفت شد که بیش از پیش اهمیت استراتژیک نفت را آشکار کرد.
طرف تقاضا
بعد از رخدادهای سالهای 1973 تا 1974 که باعث چهاربرابر شدن قیمت نفت شد کشورهای مصرف کننده نفت دریافتند که مسئولیت مدیریت بازار نفت نمی تواند بیش از این در اختیار اوپک باشد که تنها طرف عرضه معادله صنعت نفت را در نظر می گیرد . به همین دلیل در اوایل سال 1974 ، سیزده مصرف کننده بزرگ نفت با دعوت هنری کسیسنجر ، وزیر امور خارجه وقت آمریکا ، برای اتخاذ سیاست مشترک در حوزه انرژی در واشینگن گرد هم آمدند که نتیجه این نشست تاسیس آژانس بین المللی انرژی بود . در واقع این سازمان مسئولیت مدیریت طرف تقاضا در معادلات بازار نفت را بر عهده گرفت .
ارزش تجاری در مقابل ارزش استراتژیک
دانستن تفاوت بین بحران نفتی با بحران قیمت نفت ضروری است . بحران نفت زمانیست که تغییرات ساختاری در بازار نفت رخ می دهد و در نتیجه قیمت ها هرگز به سطح قبل از بحران باز نمی گردد . این دقیقآ عکس آن چیزی است که در بحران قیمتی رخ می دهد . به همین دلیل است که در مواجه با هر تغییر ساختار در بازار نفت ، ارزش استراتژیک نفت متحمل تغییراتی می شود .
برای مثال بعد از چهاربرابر شدن قیمت ها در سال 1973 ، همه تلاش ها برای بازگرداندن قیمت ها به سطح قبل از بحران با شکست مواجه شد . از آنجا که تحریم فروش نفت در آن سال همزمان با تغییرات نظم سیاسی جهان رخ داد ، قیمت نفت در همان سطح چهاربرابر سابق ماندگار شد . اما در بحران قیمتی سال 91-1990 ، که در اثر حمله عراق به کویت رخ داد با اینکه قیمت نفت به بشکه ای 41 دلار هم رسید اما بعد از پایان بحران قیمت به همان سطح 19 دلار قبل از بحران بازگشت.
تعیین قیمت
مباحث زیادی بین اقتصاددانان در مورد قیمت تعادلی بازار نفت که دارای یک تابع تقاضای کم کشش است ، جریان دارد . دامنه گسترده و گیج کننده ای از قیمت وجود دارد که می تواند به طور موقت موجب تعادل بازار شود . گاهی هم شرایط سیاسی خاص باعث تعادل بازار و در نتیجه گمراهی در مورد قیمت تعادلی می شود . گاهی قیمت در پایین سطح دامنه اش قرار می گیرد مانند آنچه از اواخر دهه 1980 تا اوایل دهه 2000 شاهد بودیم . در مقابل گاهی هم قیمت در بالاترین سطح دامنه اش قرارمی گیرد که این پدیده معمولآ کوتاه مدت است . از طرف دیگر هر اقدام اوپک برای بالا نگه داشتن قیمت نفت برای بلند مدت دوام نخواهد آورد . همانطور که اقدام هماهنگ کشورهای عضو اوپک در اوایل دهه 1980 برای بالا نگه داشتن قیمت نفت توسط محدود کردن عرضه با واکنش اعضای آژانس بین المللی انرژی در محدود کردن تقاضا مواجه شد و در عمل موفقیتی کسب نکرد . این درس تاریخی به اوپک نشان داد قادر به تعیین قیمت دلخواهش نیست . در واقع نظام بین المللی نفت و دنیای سیاست به او این اجازه را نخواهند داد .
فاصله قیمت و یارانه نفتی
هرگونه اختلاف قیمت بین قیمت پایه ( تمام شده ) و قیمت تعادلی نفت در بازار یک بهره ( رانت ) اقتصادی محسوب می شود که به جریانات غالب در بازار بین المللی نفت می رسد . این بهره اقتصادی گاهی به صورت یارانه به مصرف کنندگان کشورها تعلق می گیرد گاهی هم به عنوان مالیات انرژی توسط دولت مصادره می شود و البته بهتر است که صرف سرمایه گذاری در صنعت نفت شود تا جریان نفت در آینده را تضمین کند . بین سالهای 2003 تا 2008 این اختلاف قیمت تقریبآ 45 دلار برای هر بشکه بود که با توجه به متوسط مصرف در این سال ها ، بهره اقتصادی ذکر شده مبلغی حدود 8000 تریلیون دلار بوده است.
ذخایر نفتی و تولید
یکی از خصوصیات جالب اعضای اوپک رابطه بین ذخایر نفتی و تولید آنهاست. البته ما اینجا قصد نداریم جزییات همه اعضا را بررسی کنیم بلکه برای درک مکانیسم تنظیم این رابطه ، رابطه بین ذخایر نفتی و تولید را برای دو تولید کننده اصلی ، یعنی ایران و عربستان بررسی می کنیم . در سال 1970 عربستان با ذخایری معادل 130 میلیارد بشکه ، 7 میلیون بشکه در روز تولید می کرد در حالی که در آن زمان دخایر ایران 65 میلیارد بشکه و تولید روزانه اش 6 میلیون بشکه بود . در سال 2010 ذخایر نفت قابل استحصال عربستان 264 میلیارد بشکه و تولید روزانه آن 9 میلیون بشکه است که این ارقام برای ایران 137 میلیارد بشکه دخایر قابل استحصال و 4 میلیون بشکه تولید روزانه می باشد . ذخایر دو کشور دو برابر شده است در حالی که مجموع تولید روزانه آنها ثابت مانده است . همچنین نسبت تولید به ذخایر برای دو کشور به هم نزدیک شده است.
البته به نظر می رسد عراق هم قصد افزایش تولید را دارد . ذخایر عراق اکنون 110 میلیارد بشکه است که با توجه به نسبت تولید به ذخایر می تواند حدود 3.8 میلیون بشکه در روز تولید کند در حالی که تولید روزانه عراق 2.4 میلیون بشکه در روز است . هرگونه تولید بیشتر از مقدار فعلی پیامی سیاسی برای همسایه های عراق ، یعنی ایران و عربستان خواهد داشت و قیمت نفت را کاهش خواهد داد .مگر اینکه افزایش تولید برنامه ریزی شده و به صورت جایگزین کاهش تولید کشورهای تولیدکننده خارج از اوپک انجام گیرد در غیر اینصورت هر افزایش چشمگیر در تولید نفت به عنوان طرحی برای تنزل موقعیت عربستان یا فراهم کردن تسهیلات برای حمله به ایران تفسیر خواهد شد.
به هر حال افزایش بی برنامه تولید نفت جای خود را به برنامه ریزی تولید در نظام بین المللی نفت داده است . این درسی است که همه تولیدکنندگان از تاریخ گرفته اند و از این طریق همکاری کشورها در این زمینه استحکام بیشتری می یابد.
موازنه قوا
قدرت انحصاری قدرت های اصلی بازار نفت بعد از دهه 1970 کاهش یافت و اکنون تازه وارد ها از نقاط مختلف نمایان شده اند . ساختار اولیه شرکت های غالب در بازار نفت تغییر کرد و بین سالهای 1998 تا 2002 ادغام هایی هم اتفاق افتاد . اکسون موبیل ، رویال داچ / شل و بریتیش پترولیوم همچنان بیشتر دارایی های نفتی بین المللی را در اختیار دارند و از آنها به عنوان شرکت های نفتی بین المللی یاد می شود . اما اینان رقیبان قدرتمندی هم دارند مانند پتروچینا ، گازپروم ، سینوپک ، پتروبراس و شرکت های نفتی ملی.
اکنون اوپک با رقیبان جهانی جدیدی مواجه شده است که فرصت ها و تهدید های مخصوص به خود را به همراه دارند . تازه واردها به این دلیل فرصت محسوب می شوند که تشنه منابع جدیدند که این باعث بالارفتن سرمایه گذاری در این بخش و بالارفتن کارایی بازار نفت خواهد شد . البته اوپک باید در مواجهه با این رقیبان استراتژی متعادلی را اتخاد کند چرا که تجربه تاریخی نشان داده است که رقابتی در این حد ، آنهم برای کالایی مانند نفت ، می تواند به عاملی برای ایجاد بحران و نا آرامی سیاسی منجر شود .
گروه جدید دیپلماتیک
مجمع بین المللی انرژی یک مجمع دیپلماتیک هرچند که برای حل و فصل مسائل انرژی در زمان صلح تشکیل شده است اما در مواجهه با بحران نفتی واقعی ، کمبودهایش نمایان می شود . برای مثال ، بعد از اوج گرفتن قیمت نفت در اواسط سال 2008 به بشکه ای 147 دلار ، نخست وزیر بریتانیا نشست اضطراری را با اوپک ، آژانس بین المللی انرژی ، مجمع بین المللی انرژی و عربستان سعودی جهت همکاری برای ثبات بازار و کنترل قیمت برگزار کرد . در این میان دولت آمریکا به منظور جلوگیری از افزایش قیمت نفت در ساختار بازار مالی مداخله کرد . اما این اقدام که برخلاف بازار آزاد رقابتی بود توانایی مجمع بین المللی انرژی را در حل و فصل موضوع از طریق سیستماتیک محدود کرد .
تاسیس مجمع بین المللی انرژی ثابت کرد که گروه های مسلط دیروز دیگر دست بالا را در بازار نفت ندارند . همچنین نشان می دهد که دریچه تازه ای برای اوپک جهت ایفای نقش جدید ایجاد شده است . البته موفقیت اوپک در این نقش تازه مستلزم همکاری و اتحاد با دیگر کشورهای تولید کننده نفت است و نه محدود کردن خود بین کشورهای عضو اوپک.
مسیر پیش رو
بعد از نیم قرن، اکنون اوپک تجربه زیادی کسب کرده است که این زمینه اتخاذ یک استراتژی موفق را شکل می دهد. برای موفقیت بیشتر مقدمات زیر ضروری به نظر می رسد :
_ اتحاد: اعضای اوپک باید به آن حد از اتحاد برسند که شرکت های بزرگ نفتی در آغاز قرن بیستم داشتند.
_ دانش: دامنه گسترده ای از علوم نظری و عملی مربوط به نفت باید بتواند بین اعضای اوپک به راحتی مبادله شود. همچنین اوپک می تواند برای رفع نیازهای علمی خود با دانشگاه های بین المللی همکاری کند . همانطور که شرکت نفت استاندارد با دانشگاه شیکاگو و شرکت شل با دانشگاه کمبریج همکاری می کنند.
_ توانایی مالی برای سرمایه گذاری: بک بانک سرمایه گذاری مشترک می تواند این نقش را ایفا کند.
اتحاد بر اساس عقلانیت هسته موفقیت در آینده است. اوپک باید این توان را بیابد که تعاملات بین اعضا را از یک بازی جمع صفر به یک بازی جمع غیر صفر تبدیل کند تا بتواند از ظرفیت های کشورهای عضو بهره ببرد. بر اساس اینکه موارد ذکر شده تا چه حد عملی شود ، اوپک می تواند انتظار به دست آوردن قدرت تعیین کننده و عملکرد کاراتر در آینده را داشته باشد.
منبع : مجله MEES
مترجم : پوریا عطاریان