باورهای نادرست اقتصادی - انقلاب صنعتی و فقر
انقلاب صنعتی، فقر و بدبختی را برای تودههای مردم به ارمغان آورد.
تودههای مردم از گذشتههای دور گرفتار فقر و بدبختی بودند. اسطوره قرن وسطایی از روستائیان با گونههایی گل انداخته و سرخوش بودن که با هم رقص و پایکوبی میکردند قبل از این که برای خوردن شام رستبیف به خانه بازگردند یک ساخت ذهنی جدید از سوی محافظهکاران رویاپرداز است. اما واقعیت زندگی در گذشته، فلاکت و جان کندن دائمی بود. مردم تمام روز کار میکردند و غذای معمولی میخوردند که اغلب برای سیرکردنشان کفایت نمیکرد. مرگ ناشی از بیماری یا وضع حمل بچه بسیار رایج بود همانطور که سوء تغذیه و قحطی رواج داشت. برای اینکه تصور واقعیتری از شیوه زندگی آن زمانها بتوان بهدست آورد به اقتصاد کشاورزی سنتی در کشورهای فقیر امروز نگاه کنید.
انقلاب صنعتی فرصتهای شغلی برای تودهها ایجاد کرد و شانس پیشرفت کردن را فراهم نمود. حقیقتا زنان و کودکان ساعات طولانی کار میکردند. آنها همیشه این طور کار میکردند. واقعیت این است که شرایط کاری ناگوار و اغلب خطرناک بود. شرایط کار همیشه این گونه بود. مسکن طبقه کارگر جدید نسبت به آلونکهای ابتدایی و کثیفی که فقرای کشاورز در آنها سکونت داشتند یک پله بهتر است.
صنعتی شدن به نیروی کار اجازه داد تا کارآتر شود و ارزش بیشتری به کالاها بیفزاید، و دستمزد بیشتری به کارگران پرداخت گردد. با گسترش تولید مکانیزه، کارگران مزدبگیر تدریجا قادر به خرید غذای بهتر، پوشاک بهتر، کالاهای خانگی بهتر از قیبل ظروف چینی و مواد لوکسی مثل چای شدند. انقلاب صنعتی این امکان را به مردم داد تا با خلق ثروت و فاصله گرفتن از زندگی معیشتی، ثروتمندتر بشوند.
فرآیند خلق ثروت تدریجا جامعه را قادر به استفاده از خدمات بهداشتی عمومی بهتر و تسهیلات اجتماعی کرد. همچنین جامعه را قادر به حفظ استانداردهای ایمنی بالاتر در محیط کار کرد. ثروت ایجاد شده باعث شد خانوادهها آنقدر ثروتمند شوند که بچهها را به مدرسه بفرستند به جای اینکه به دستمزد حاصل از کار آنها نیاز داشته باشند.
طبیعی این است که ما شرایط صنعتی شدن اولیه را با شرایط خودمان مقایسه کنیم و اوضاع آن دوره را «دیکنزی» بنامیم. ما باید واقعا آنها را با آنچه قبل از آن حاکم بود مقایسه کنیم. سرمایهداری در این مسیر جامعه را یک قدم جلوتر برده است.
ثروتمندان نباید قادر به خرید خدمات سلامتی و آموزشی بهتری باشند.
افراد ثروتمند، نمونههای بهتری از اکثر چیزها را میخرند. آنها خودروهای هوشمندتر، خانههای بهتر، سیستم موسیقی با کیفیتتر و غذا و پوشاک گرانتر میخرند. این یکی از دلایلی است که چرا مردم دوست دارند پول بیشتری به دست آورند؛ چون داشتن ثروت، کالاها و خدمات بهتر و نیز انتخابهای بیشتری به همراه میآورد.برخی از مردم ادعا میکنند آموزش و سلامت مقولههای متفاوتی هستند و همه باید کیفیت یکسانی از این خدمات دریافت کنند به طوری که هیچکس قادر به خرید خدمت بهتری نباشد. عده اندکی چنین ادعایی درباره کالاهای ضروری از قبیل غذا میکنند یا بر تولید انحصاری غذا توسط دولت پافشاری میکنند، به طوری که مثلا به هیچکس اجازه ندهیم مواد غذایی بهتر از آنچه استاندارد دولتی قادر به توزیع کردن است خریداری کند.وقتی به مردم اجازه و امکان خرید چیزهای بهتری بدهیم، پول بیشتری وارد بازار میشود و آنچه که در ابتدا به عنوان کالای تجملی و لوکس برای ثروتمندان ظاهر میگشت بتدریج قیمتش پایین میآید و اکثر خریداران کم درآمد توان خرید آنها را پیدا میکنند. تلویزیونهای رنگی صفحه تخت امروزی که استفاده همگانی یافته است در گذشته فقط برای ثروتمندان قابل خرید بود. در بسیاری از بازارها، بهبود محصول و نوآوری با خدمت کردن به ثروتمندان شروع میشود. آنجا اغلب همانجایی است که تولیدکنندگان پاداشهای بزرگتری بهدست میآورند و سپس به سمت تولید برای گروههای با ثروت کمتر میروند.اگر مردم اجازه تقاضا و خرید خدمات سلامت و آموزش بهتری را داشته باشند پول بیشتری وارد بخش سلامت و آموزش میشود. این کار همچنین به دولت اجازه میدهد تا پولی را که برای رفع نیازهای ثروتمندان صرف میشد به سمت افراد ناتوانتر هدایت کند و دسترسی به خدمات بهتر را برای نیازمندان فراهم سازد.عدهای احساس میکنند برابری فرصت، عادلانهتر است، اما طبیعت چنین برابری را به رسمیت نمیشناسد، برخی مردم هوش بیشتر، سیمایی بهتر یا والدینی دلسوزتر دارند. به همین ترتیب در حوزه سلامت، خصایص ارثی تصادفی، برخی را در موقعیت بالاتری از سایرین قرار میدهد. آنچه ما میتوانیم دنبالش باشیم، به جای یک برابری دست نیافتنی، جامعهای است که هر کسی به آموزش و تحصیلاتی دسترسی داشته باشد که استعدادهایش شکوفا شود و نظام مراقبت سلامت داشته باشیم که معالجات ضروری برای کسانی که نیاز دارند را فراهم خواهد کرد.
سوسیالیسم واقعی هرگز آزمایش و پیاده نشده است.
سرمایهداری «واقعی» نیز همین طور است. اگر سرمایهداری در کشورهای سرمایهداری آزمایش شده است پس سوسیالیسم هم در کشورهای سوسیالیستی آزمایش شده است. ما دو چیز شبیه هم را مقایسه میکنیم. یا ما درباره سابقه سرمایهداری و سوسیالیسم در دنیای واقع، با همه ایرادها و نواقصشان صحبت میکنیم یا درباره ایدهآل تئوریک از آنچه هر کدام احیانا خواهند بود اگر که دنیا و مردم ساکن در آن متفاوت بودند.
سوسیالیستهای تخیلی بعد از این، میخواهند سرمایهداری در صحنه عمل را با اندیشهای که آنها درباره آرمان شهر سوسیالیستی در ذهن دارند مقایسه کنند. حقیقت این است که سوسیالیسم در بسیاری از کشورها به شکلهای گوناگون آزمایش شد و سابقه اسفباری در همه آنها بر جای گذاشت. ویژگیهای این نظام به شکل رنج و درد، کمبود و سرکوب آزادیهای انسانی بود. در اکثر موارد با قتل عام تودهها همراه گشت.
تصادفی نیست که چنین انقلابی بر باد رفت، چون که یک نقص ذاتی در خود اندیشه سوسیالیستی وجود دارد. سوسیالیسم در تلاش به تبدیل کردن زن و مرد به چیزی است که آنها نیستند و نمیخواهند باشند. سوسیالیسم سعی میکند تا انسانها را به رنگ دیدگاه سوسیالیستی در آورد که فکر میکنند باید همینطوری باشند. زن و مرد واقعی، افراد خود محرکی هستند و امیال و ترجیحات خاص خود را دارند، در یک دولت سوسیالیستی آنها مجبور میشوند تا به نحو متفاوتی رفتار کنند. بنابراین زور و اجبار در بطن سوسیالیسم است.
سرمایهداری با بازارهای آزاد و انتخابهای آزادی که دارد، با وجود همه پستیها و بلندیهایش، موفقیت، کارآمدی و انسانی بودن بیشتر خود را به اثبات رسانده است. سرمایهداری کالاهایی بسیار بهتر از اقتصادهای سوسیالیستی عرضه میکند و موفق به انجام اینکار میشود در حالی که اجازه دامنه گستردهتری از آزادیها را میدهد. در سرمایهداری، آزادی سیاسی، رسانههای آزاد و آزادی انجمنها، اشتغال و مسافرت را داریم همگی اینها در کشورهای سوسیالیستی مورد انکار واقع میشوند.
نویسنده: ماسن پیری
مترجم: جعفرخیرخواهان