نظریه نقش آبیاری سازمان یافته در شکلگیری حکومتهای اولیه، نخستین بار توسط کارل ویتفوگل در سال 1957 میلادی مطرح شد. از دیدگاه ویتفوگل، توضیح شکلگیری حکومتهای اولیه را باید در توسعه آبیاری و شیوههای زهکشی جستوجو کرد که به کمک آن میشد خوراک مردم بیشتری را در اراضی محدود تامین کرد. این دیدگاه بر پایه شاخصهایی نظیر زیست بوم و فناوری و نیز تغییرات جمعیتی شکل گرفته است. در عین حال میتوان بارقههایی از مکتب مارکسیسم را در این نظریه مشاهده کرد.
مجیدزاده در کتاب خود (آغاز شهرنشینی در ایران، 1368) دیدگاه مارکس را این چنین بیان کرده است: «نظریه آبیاری از آثار مارکس ریشه گرفته است. یکی از دانشمندان مارکسیست به نام کارل ویتفوگل از این دیدگاه به مساله پیدایش حکومتهای باستانی در خاورمیانه نزدیک و آسیا پرداخته و معتقد است که گسترش و تداوم نظام آبیاری در سطح وسیع (شامل آبیاری در کشاورزی و کنترل سیلاب ها) مستلزم یک قدرت مرکزی بود که این نهاد قدرت پایه و اساس حکومتهای استبدادی شرقی را تشکیل میدهد.»
برای بررسی و تحلیل ارتباط مساله آبیاری با منشا سیاسی حکومتهای آغازین ابتدا باید مولفههای موازی برای پیدایش حکومتهای اولیه را بهطور اجمالی مورد توجه قرار داد. عواملی نظیر:
نیاز: که از اصلیترین عوامل هرگونه فعالیت گروهی یا فردی انسان از ابتدا تا عصر حاضر است.
زیست بوم مناسب: شرایط مناسب محیط زیست برای فعالیتهای کشاورزی و به تبع آن آبیاری.
فناوری: توان دستیابی یا تولید علم و فناوری لازم برای مهار آب و راهنمایی آن.
جمعیت: با افزایش جمعیت علاوه بر احساس نیاز به تولید بیشتر نیروی کار بیشتر نیز فراهم میشود.