سعید لیلاز/ اقتصاددان
افرادی که حافظهای قوی دارند و سنشان قد میدهد که محتوای روزنامههای دهه 60 و 70 را به یاد آورند، خوب به خاطر دارند که اگر در آن سالها صادرکنندهای محصولات با کیفیت خود را به خارج صادر میکرد مورد انتقاد شدید قرار میگرفت که چرا آن کالا را به حلقوم اجنبی میریزد و جامعه ایران بهویژه قشر محرومان را از آن محروم میکند.
آن روزها درک این موضوع که صادرات کالای ایرانی تا چه اندازه مهم است، وجود نداشت و باید سالها میگذشت تا این درک به وجود آید و اهمیت صادرات برای جامعه و سیاستگذاران به رسمیت شناخته شود. بررسی سیر توسعه اندیشه اقتصادی در ایران پس از انقلاب نشان میدهد که چگونه اقتصاد کشور از چپ به راست غلتیده و روز به روز از رفتارهای افراطی در آن کاسته شده است.
جامعه ایرانی در این سالها با مشاهده سیاستگذاریهای مختلف در عرصه اقتصاد و آزمودن انواع روشها، به این نتیجه رسیده که بدون صادرات غیرنفتی به جایی نمیرسد و دیگر مانند دهههای 60 و 70 فریاد وااسفای منتقدان صادرات را نمیشنویم، بلکه در مسیری قرار گرفتهایم که این منتقدان امروز به یکی از مدافعان تولید صادراتگرا تبدیل شدهاند و در رسانههایشان آن را تبلیغ کرده و میستایند.
این موضوع یکی از برکات کاهش وابستگی به درآمدهای غیر نفتی است. هماکنون اقتصاد ایران در وضعیتی به سر میبرد که نسبت به 40 سال گذشته در برخی شاخصها تا این حد با مشکل مواجه نبوده است. تورم بسیار بالا در ابتدای سال 92، رکود منفی و بسیار عمیق در سال 91 و لشکر بیکارانی که در راهند کار را به جایی رسانده که برای حل این مسائل و مشکلات کم سابقه خود به خود اجماعی شکل گیرد و منافع اکثریت در آن لحاظ شود.
بدیهی است که در چنین شرایطی سیاسیون هم باید از آمال و آرزوهای خود بگذرند و با درک واقعیتهای کشور، منافع ملی و عمومی را به منافع حزبی و فکری خود ترجیح دهند. اجماع سیاسی بر سر حل مسائل اساسی اقتصادی در کشور یکی از مهمترین ابزارهای سیاستگذاران اقتصادی کشور است که میتواند بسیاری از مشکلات کنونی را که پشت سد تصمیمهای سیاسی قرار گرفته است، مرتفع کند.