جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

زندگی بر پایه اقتصاد

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر طنز» ثبت شده است

شده انگار زندگی دشوار
عینهو راه شوسه ناهموار

نیست جرأت که آدمی برود
از برای خرید در بازار

دست روی هرآنچه بگذاری
در میارد برای تو اطوار!

فی المثل: پسته، یک عدد سیصد!
ده عدد پسته می‌شود سه هزار!

نامده توی جیب خواهد رفت
این زبان‌بسته پول لاکردار!

صورتش را نموده این یک سرخ
با چکی آبدار! بالاجبار!

آن یکی با سبیل پهن و کلفت
زایمان کرده است زیر فشار!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۲۱
مهدی اشرفی وند

پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت
 

       در زمان پدرم اینهمه ارزانی بود!!

علی اصغر دلیلی صالح

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۱۶
مهدی اشرفی وند

کو راه فرار اقتصادی  
از زیر فشار اقتصادی                               

یک گردن خرد و خسته دارم                      
با این همه بار اقتصادی

در بدو جوانی از من زار                           
در رفته زوار اقتصادی

فریاد ز قبض و قسط و موجر                 
دل! ای لت و پار اقتصادی

تا قبض رسد به دستمَ، انگار                         
نیشم زده مار اقتصادی!

تنها نه منم چنین گرفتار                            
خیل است خمار اقتصادی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۴۳
مهدی اشرفی وند

به زمین و زمان بدهکاریم
هم به این، هم به آن بدهکاریم

به رضا قهوه‌چى که ریزد چاى
دو عدد استکان بدهکاریم

به على‌ساربان که معروف است
شترِ کاروان بدهکاریم

شاخى از شاخ‌هاى دیو سفید
به یلِ سیستان بدهکاریم

مثل فرّخ‌لقا که دارد خال
به امیر ارسلان بدهکاریم

نیست ما را ستاره‌اى، اى دوست
که به هفت آسمان بدهکاریم

مبلغى هم به بانکِ کارگران
شعبۀ طالقان بدهکاریم

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۵۰
مهدی اشرفی وند

ما به دنیایی پر از تبعیض عادت کرده ایم

فرق دارد زهره با پرویز ، عادت کرده ایم

 

می رسد ارث از پدر چون بعضی از این چیزها

فی المثل پول و مقام و میز , عادت کرده ایم

 

گاه سر، گاهی دل و گاهی غرور این روزها

این که دائم بشکند یک چیز، عادت کرده ایم

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۵
مهدی اشرفی وند

شهر خواب آلوده را بیدار می خواهد چه کار؟
این همه دار است! (۱) استان دار می خواهد چه کار؟

رازهای پشت پرده یک به یک شد بر ملا
پرده ی بی پرده دار اسرار می خواهد چه کار؟

هر خلافی ریشه اش خشکانده شد در این دیار
شهر ما امن است! پس سرکار می خواهد چه کار؟

با وجود این همه غارتگر دارای پست
مملکت باور بکن اشرار می خواهد چه کار؟!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۴
مهدی اشرفی وند
 
شاید بشود که شار‍ژ فک بفروشم
فرشی بکنم پهن و پفک بفروشم
حرّاج کنم روی زمین ابر سفید
آسفالت سیاه در فلک بفروشم
در دست چپم شاپرک انبار کنم
در پنجه ی راست قاصدک بفروشم
نان را بدهم اشانتیون تا مهمان
آن را بخورد به او نمک بفروشم
تبلیغ کنم: «آی تشک با نخ مس..»
تعویض کنم سم شتک بفروشم
در کوه به شاهین و به کرکس عینک
در دشت، علف به بزبزک بفروشم
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۳۵
مهدی اشرفی وند

یارانه بیارید که رندانه بگیرم

رندانه یکی گوهر دردانه بگیرم

درویشم و بی پول و تورم زده ام من

بگذار از این بخشش شاهانه بگیرم

همسایه بگفتا که کجا ثبت نمایم؟

تا مبلغی از بابت ماهانه بگیریم؟

گفتم برود سوپر پائین محله

من لیک چنین مائده در خانه بگیرم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۲
مهدی اشرفی وند

ابر اگر شد حامله ، باران فراوان می شود
سبزه بعد از آن به کوهستان فراوان می شود

در زمستان گر ببارد برف تا بیخ گلو
روسیاهی های بادمجان فراوان می شود

لازم الذکر است گر نوزاد افزون تر شود
در کنارش لاجرم مامان فراوان می شود!

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۴
مهدی اشرفی وند

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است

یارانه نگیرید که دولت نگران است


کفگیر ته دیگ زده دولت تدبیر

باد بدی از جانب صندوق وزان است 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۷
مهدی اشرفی وند

شعر طنز اسکناس


یک خاطره از شرح حال اسکناسی که

افتاده در جیب جوان آس و پاسی که


یک روز خیلی اتفاقّی شد.خوشش آمد

از دختر سرمایه دار با کلاسی که...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۵
مهدی اشرفی وند