دو مقاله ای که در پی هم میخوانید حاوی برداشتهای جالبی درباره نظام سرمایه داری است و هردوی آنها توسط کیومرث «پریانی» به فارسی برگردانده شده.مقاله اول (نظام سرمایه داری و فقر مزمن Capitalism & Persistent Poverty) نوشته پال آ. باران Paul A. Baran و پال م. سویزی Paul M. Sweezy از کتاب «فقر، اقتصاد و جامعهPoverty, Economics & Society» (به ویراستاری هلن گینزبرگ Helen Ginsburg)، از ص 164 تا 167و مقاله دوم «مردم قبیله اینیوت و فقرای شهر لندن The Innuit Indians & the London Poor» از همان کتاب، از ص 96 تا 98، ترجمه گردیده است.
پال آ. باران Paul A. Baran و پال م. سویزی Paul M. Sweezy دو تن از برجسته ترین اقتصاددانان مترقی آمریکا هستند، پال. آ. باران Paul A. Baran 1964 – 1910، استاد اقتصاد دانشگاه استن فورد Stanford ، و پال م. سویزی Paul M. Sweezy ، که قبلا استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد Harvard بوده و اکنون مدیر مجله ماهانه (Monthly Review) است، اعتقاد دارند که فقر در آمریکا بیشتر از آن مقداری است که معمولا پذیرفته شده است، و این نابسامانی در تحت نظام سرمایه داری هرگز نمی تواند ریشه کن گردد. آنها اینطور بحث می کنند که، اقتصاددانان فربود (Orthodox) بجهت تعبیر غلطی که از روند (Trend) های اصلاحی اقتصادی بعد از جنگ جهانی دوم داشتند مجبور بودند که فقر را در آمریکا دوباره کشف نمایند. اما، به عقیده باران و سویزی، اینها فقط تغییراتی بودند موقتی که بر چهره تمایل بنیادی و دراز مدت اقتصاد آمریکا مبنی بر تولید سطوح بالاتر بیکاری و فقر نقاب کشیدند.
در کتاب «سرمایه انحصاری Monopoly Capital»، که این قطعه از آن گرفته شده است، باران و سویزی اعتراف می کنند که اگر چه سرمایه داری، از اواخر قرن نوزدهم تا بحال تغییرات زیادی کرده است، معذالک این نظام هنوز هم ثروت و هم فقر (هر دو) را تواماً تولید می کنند.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
... بد نیست سئوال شود، چطور شد فقر که اقتصاددانان فربود فقط تا چند سالی قبل می نوشتند عملا چیزی مربوط به گذشته بوده است، ناگهان مرکز صحنه ی سیاست را مجددا اشغال نمود؟
به عقیده ی ما، جواب این سئوال در دو قسمت بررسی شود. اول، آنطور که بعضی از جامعه شناسان قرن نوزدهم نشان داده اند و آنطور که تجربه ی یک قرن بعد از توسعه ی سرمایه داری بارها ثابت کرده است، سرمایه داری در هر جا از طرفی در یک قطب «سرمایه» و از طرف دیگر در قطب مخالف «فقر» تولید می نماید. این قانون توسعه ی سرمایه داری، که بطریقی یکسان در پیشرفته ترین کشورهای استعمارگر مادر (متروپل Metropol) و عقب افتاده ترین مستعمرات قابل اجرا است، هرگز توسط اقتصاددانان بورژوا (Bourgeois) درک نگردیده است. در عوض، آنها به تبلیغ (آوازه گری) و دفاع از این مفهوم که نظام سرمایه داری دارای این تمایل ضمنی است که در جهت هموار ساختن سطح زندگی پیش می رود پرداخته اند.