پرویز عقیلی، موسی غنینژاد
دو مشکل بزرگ اقتصاد ایران در سالها و حتی دهههای اخیر نرخ تورم بالا و میزان اشتغال پایین بوده است. زمانی که دولت یازدهم در خردادماه 1392 بر سر کار آمد این دو مشکل به دلیل سیاستهای نادرست دولت پیشین شکل بسیار حادی به خود گرفته بود؛ بهگونهای که طبق آمارهای رسمی کشور، ایجاد شغل جدید تقریبا متوقف شده بود و از آن سو نرخ تورم به شدت افزایش یافته و سر به رکورد کمسابقه 40 درصد میزد.
وعده دولت تدبیر و امید همان طور که از نامش پیداست توسل به تدبیر برای حل این مشکلات و افکندن نور امید از این طریق بود. واضح است که منظور از تدبیر کاربرد رویکرد کارشناسی و نگاه عالمانه به حل مشکلات است که در تبلیغات انتخاباتی، وجه تمایز رویکرد کاندیدای جدید با دولت پیشین قرار گرفت و اعتماد اکثریت مردم بهویژه تحصیلکردگان را به خود جلب کرد. دولت جدید با تکیه بر رویکرد کارشناسی بود که توانست در عرصه اقتصادی بر تورم افسار گسیخته در مدت زمان نسبتا کوتاهی مهار بزند و البته پیشرفتهای چشمگیری هم در عرصه دیپلماتیک به دست آورد، اما باید پذیرفت که برای حل نهایی مشکلات دوگانه تورم و اشتغال هنوز در آغاز راه هستیم و انحراف از رویکرد کارشناسی میتواند حتی دستاورد مهم، اما شکننده مهار نسبی تورم را به باد فنا دهد، بدون اینکه گرهی از معضل بسیار خطرناک بیکاری بهویژه بیکاری جوانان بگشاید.
شکی نیست که مشکل بیکاری با رونق گرفتن کسبوکار و افزایش رشد اقتصادی امکانپذیر است و باز شکی نیست که تنگنای تامین مالی یکی از بزرگترین مشکلات پیشروی بنگاهها، فعالان اقتصادی و نیز خود دولت است. این مساله طبیعتا مورد توجه سیاستگذاران پولی و مالی است، اما سیگنالهایی که از قول و فعل مسوولان ذیربط بهعنوان راهحل این مشکلات دریافت میشود متاسفانه نگرانکننده است و نشان از رویکرد عامهپسندانه و سیاستزده دارد تا کارشناسی. بخشنامه دولت درخصوص قیمتگذاری و زمزمههای مربوط به کاهش نرخ سود سپردهها و تسهیلات بانکی، مصداقهایی از این سیگنالهای نگرانکنندهاند. بخشنامه مذکور حاکی از این نگاه است که گویا نرخ تورم را با کنترل قیمتها از سوی دولت میتوان کاهش داد و اصرار بر کاهش نرخهای سود و تسهیلات بانکی هم این شبهه را دامن میزند که گویا مشکل اصلی تولید بالا بودن این نرخها است که هزینه سرمایهگذاری را بالا برده و انگیزه سرمایهگذاری در تولید را کاهش میدهد. غلبه این نگاههای غیرکارشناسانه در دولت پیشین بود که اقتصاد ایران را در وضعیت بحرانی پایان دولت دهم و آغاز دولت یازدهم قرار داد. از این رو نگرانی از سیگنالهای ارسالی دولت نه تنها موجه، بلکه بسیار جدی است. پیش از این به موضوع بخشنامه اخیر دولت برای کنترل قیمتها پرداختهایم، اینجا لازم است مجددا به سیاست پولی دولت بپردازیم.
امروزه مباحث بسیاری پیرامون ناکارآمدی نظام مالی ایران وجود دارد. در این مقاله به طور مختصر تحلیلی از وضعیت موجود نظام بانکی ارائه میشود که امیدواریم مسیر بهبود نظام مالی را روشن کند.
در حالت کلی، وظایف اصلی نظام مالی به عنوان واسطهگری پولی؛ تجمیع منابع پولی و تخصیص آن به پروژههای سرمایهگذاری در بخش تولید است. به گزارش عصربانک، در این امر نظام بانکی دو رقیب دارد که عبارتند از: بازار سرمایه (بورس) و بازار غیر متشکل پولی (سایر کانالها). در نمودار یک، چارچوب کلی از سهم هر کدام از این کانالها از منابع نشان داده شده است.