ما از اقتصاد سیاسی حکومتهای اقتدارگرا اطلاعات بسیار کمتری داریم تا حکومتهای دموکراتیک. ممکن است تصور شود که کشورهای تحت حاکمیت اقتدارگرا، کندتر از کشورهای دموکراتیک رشد کنند. با این وجود، از سال 1970 تاکنون، کشورهای اقتدارگرا نرخهای میانگین رشد اقتصادی را تجربه کردهاند که شبیه کشورهای دموکراتیک بوده است، حتی با کنترل این واقعیت که کشورهای اقتدارگرا از سطوح به مراتب پایینتری از توسعه اقتصادی کار خود را آغاز کردند. فهم ما از حکومتهای اقتدارگرا از عملکرد اقتصادی آنها فراتر میرود. برای حل و سنجش مسائل تجربی مربوط به حکومتهای اقتدارگرا، یک چارچوب نظری منسجم مورد نیاز است. برای برساختن این چارچوب، من توجهم را بر دو نوع مجموعه آثار متفاوت از هم که درباره این موضوع نگاشته شده، متمرکز میکنم، یکی مجموعه آثار تحت تاثیر جامعهشناسی سیاسی و دیگری آثار متاثر از علم اقتصاد. جامعهشناسی سیاسی بر الگوهای رفتاری در حکومتهای اقتدارگرا تمرکز میکند، و سنخشناسیهایی مبتنی بر آن الگوها ارائه میدهد. علم اقتصاد این ایده را که سنخهایی معین از دیکتاتورها وجود دارد، رد میکند، و به جای آن، بر مبنای اهداف و انگیزههای مشترکی که با همه دیکتاتورها مواجه میشوند، نظریههایی تعمیمپذیر برمیسازند. نقطه مرکزی و قلب این چارچوب ترکیبی این تصور است که مجموعهای گریزناپذیر از تعاملات استراتژیک و بازیها، در میان دیکتاتورها از یک سو، و گروههای سازمانیافته که به قدرت رسیدن دیکتاتور را مدیریت میکنند از سویی دیگر، وجود دارد.
نظریهای سازمانی درباره دیکتاتوری
قیمت نفت در حال حاضر بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میگردد. لذا این فرضیه که گفته شود هنوز شرکتهای بزرگ نفتی هستند که مستقیما در تعیین قیمت نفت اثر گذار هستند قابل پذیرش نیست اما می توان پذیرفت کسانی هستند که با تغییر دادن عرضه و تقاضای جاری و مورد انتظار نفت خام، بر عوامل موثر بر تعیین قیمت این محصول اثر گذار باشند.
بر این اساس نقش بازار در تعیین قیمت نفت غیر قابل انکار بوده و در این خصوص عرضه و تقاضا محور تعیین نقش بازار در تعیین قیمت نفت است.
در بازار نفت قیمت جاری نفت تابعی از قیمت مورد انتظار آن در آینده است. لذا اگر انتظار این باشد که ماه آینده عرضه نفت کم می شود، هرچند میزان عرضه جاری آن تغییر نکرده باشد لکن قیمت جاری نفت افزایش می یابد.
در بازارهای متعارف زمانی که به دلیل عواملی همچون وجود مازاد عرضه، قیمت کاهش می یابد، منطقا عرضه می بایست کم گردد تا قیمت افزایش یابد. لکن در بازار نفت از آنجا که بودجه عمده عرضه کنندگان آن وابستگی زیادی به درآمدهای نفتی دارد، ایشان برای جبران کسری بودجه خود علی رغم کاهش قیمت اقدام به عرضه مجدد نفت می نمایند که این رفتار ایشان موجب تشدید روند کاهش قیمت خواهد شد.
تاکید می گردد قیمت نفت بیشتر تابع قیمت انتظاری می باشد که این قیمت نیز، خود تابع عرضه و تقاضای انتظاری خواهد بود.
عوامل موثر در کاهش قیمت از جهت میزان عرضه:
- تولید نفت غیر متعارف در امریکا در سال 2014 به 3/5 میلیون بشکه در روز رسیده است. این یعنی 800 هزار بشکه افزایش عرضه نسبت به وضعیت مشابه در سال 2013 و این در حالی است که در سال 2010 تولید نفت از ذخایر غیر متعارف حداکثر 1 میلیون بشکه در روز بوده است.
این یک عامل بسیار جدی است. زیرا این میزان تولید انتظار استمرار تولید را در ماه های آتی ایجاد می کند و این انتظار نشان می دهد که در آینده مازاد عرضه موجب کاهش قیمت نفت می شود. اثر این انتظار کاهش قیمت در آینده، کاهش قیمت نفت جاری خواهد یافت. این افزایش تولید در ذخایر غیر متعارف امریکا حاصل دست یابی شتاب دار این کشور به تکنولوژی تولید از این منابع نفتی است که پیش بینی می شود این تولید تا یک میلیون دیگر نیز افزایش پیدا کند.