جان مینارد کینز، اقتصاددان شهره انگلیسی میگوید: "اگر اقتصاددانان هم همانند دندانپزشکان خود را مردمان فروتن و شایسته فکر کنند، کار باشکوهی را انجام میدهند."
باوجود ناتوانی و عدم موفقیت جمعی برای پیشبینی بحران های مالی، و بدون درنظرداشت دستورات کینز، اقتصاددانان مردمان پرنفوذی اند. آنها در روزنامه ها مینویسند، با سیاستمداران مشاورت میکنند، و به بازرگانان و تجارت پیشه گان، به مراتب گرانتر از دانشگاهیان خدمات مشاورت مالی فراهم میکنند. اما چرا؟ سه اقتصاددان (ام فارکید، ای اولیون و وای الگان) این موضوع را در مقاله خود تحت عنوان "برتری اقتصاددان (The superiority of economists) شرح داده اند.
یکی از دلایلی که نویسندگان این مقاله ارائه کرده اند اینست که اقتصاددانان براین باورند که آنها نسبت به دیگران برتر امیباشند. یک بررسی در سال 1985 نشان داد که فقط 9 درصد از دانش آموزان دانشکده اقتصاد دانشگاه هاروارد به شدت معتقد بودند که اقتصاد "علمی ترین بخش در میان علوم اجتماعی" میباشد. اما با مرور زمان که اقتصاد با ریاضی خلط شده، بیشتر ریاضی تر شد، به اعتماد به نفس دست اندرکاران آن هم افزود و در سال 2003، این مقدار به 54 درصد رسید و 54 درصد دانش آموزان اقتصاد دانشگاه هاروراد موافقت شان را با برتر بودن اقتصاد نسبت به سایر بخشها ابراز داشتند.
شطرنج باز
استاد نظریه و تمرین
مفسر اقتصاد مالی
یوجین فاما
ژاکوب مارشاک متولد 23 جولای 1898، اقتصاددان آمریکایی است که ملیت اوکراینی داشت و به عنوان پدر اقتصادسنجی شناخته میشود.
ژاکوب مارشاک در کییف به عنوان پسر یک جواهرفروش متولد شد. در طول تحصیلش به حزب سوسیالدموکرات منشویک ملحق شد و به یکی از اعضای انجمن بینالمللی منشویک تبدیل شد. در سال 1918 در جمهوری Terek از جماهیر شوروی، وزیر کار بود و در سال 1919 به آلمان مهاجرت کرد. جایی که در برلین و هایدلبرگ به تحصیل پرداخت. طی سالهای 1922 تا 1926 او یک روزنامهنگار بود و در سال 1928 به موسسهای آلمانی پیوست. او سپس دوباره به انگلستان مهاجرت کرد و به آکسفورد رفت و در دانشکده آمار آکسفورد مشغول به تدریس شد (که توسط بنیاد راکفلر تامین مالی میشد) و در سال 1940 به او اجازه مهاجرت به آمریکا را دادند. پس از تدریس در «مدرسه جدید برای تحقیقات اجتماعی» در سال 1943 او به دانشگاه شیکاگو رفت. در دانشگاه شیکاگو نیز رهبری کمیسیون کوئلس را بر عهده داشت که کنث اَرو نیز عضو دیگر آن بود. مارشاک سپس به دانشگاه ییل رفت و در نهایت در UCLA بازنشسته شد.
طراح چرخه زندگی
مودیلیانی در سال 1985جایزه نوبل اقتصاد را به واسطه دو کار پژوهشی که در کارنامه خود داشت دریافت کرد. اولین پژوهش او در زمینه تجزیه و تحلیلی بود که وی در خصوص رفتار خانوارها به عنوان یک پساندازکننده انجام داده بود و دومین عاملی که در زمینه به دست آوردن جایزه نوبل توسط مودیلیانی نقش داشت، قاعده مودیلیانی - میلر در زمینه سرمایهگذاری شرکتها بود. مودیلیانی به همراه میلر نشان دادند که تحت فروض از پیش تعیینشده، ارزش شرکت، عاملی غیروابسته به نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام است.
از سال 1969، در سیصدمین سالگرد تاسیس بانک مرکزی سوئد، این بانک تصمیم گرفت که هر سال پژوهشگران برجسته در علم اقتصاد را معرفی و به آنها جایزه نوبل اقتصاد اعطا کند. برای نخستین بار دو اقتصاددان آلمانی و نروژی این جایزه را از آن خود کردند اما در طول سالهای اخیر اما بیشتر اقتصاددانان آمریکایی بودند که این جایزه ارزشمند را به خانه بردند. هر ساله این اقتصاددانان به واسطه نوع فعالیتها و تحقیقات خود جزو گزینه های دریافت نوبل اقتصاد قرار میگیرند. در سال جاری میلادی نوبل اقتصاد به یک اقتصاددان فرانسوی بابت بررسی نحوه نظم بخشید به فعالیت بازارها اختصاص یافت.
در اینجا لیست برخی از برندگان نوبل اقتصاد در سالهای اخیر آمده است؛
اقتصاددان | ملیت |
سال دریافت جایزه نوبل |
موضوع تحقیقات |
ژان تیلور |
فرانسه |
2014 |
بررسی نحوه نظم بخشیدن به فعالیت بازارها |
فرانسیس یوجین ژن فاما |
آمریکا |
2013 |
تحلیل تجربی قیمت دارایی |
الوین روث |
آمریکا |
2012 |
تئوری تخصیصهای پایدار و شیوه طرح بازار |
توماس سارجنت |
آمریکا |
2011 |
بررسی در خصوص رابطه علت و معلولی بین اقتصاد و ابزارهای سیاستگذاری چون نرخ بهره و هزینههای دولت |
پیتر دایموند |
آمریکا |
2010 |
تئوری ای در این خصوص که چگونه سیاستهای اقتصادی بر بیکاری تاثیر می گذارد |
الینور اوستروم |
آمریکا |
2009 |
تجزیه و تحلیل مدیریت دولتی در اقتصاد |
پول کروگمن |
آمریکا |
2008 |
بررسی در این خصوص که چنانچه امریکا اقداماتی گسترده و جدی برای احیای اقتصاد و نظام بانکی خود انجام ندهد ممکن است یک دهه رشد اقتصادی به خود نبیند |
لئونید هارویکز |
آمریکا |
2007 |
ارائه نظریه طرح مکانیسم و نهادهای اقتصادی |
ادموند فپس |
آمریکا |
2006 |
تحقیقات در خصوص سیاستهای کوتاه و بلندمدت اقتصاد کلان و کمک به فهم روابط پیچیده میان دستمزدها، بیکاری و تورم |
توماس شلینگ |
آمریکا |
2005 |
نظریه بازیها در بررسی برخورد و مشارکت |
فین کیدلند |
آمریکا |
2004 |
اقتصاد کلان پویا و سازگاری زمانی سیاستهای اقتصادی |
کلایو دبلیو جی گرانجر |
انگلیس |
2003 |
شیوه های تحلیل مجموعه های زمانی اقتصادی با ثبات فصلی وهم گرایی کلی شایسته |
دانیل کانمن |
آمریکا |
2002 |
الگوسازی تجربی داده های مفید در تحقیقات علوم اقتصادی |
مایکل اسپنس |
آمریکا |
2001 |
تجزیه و تحلیل بازارهای با اطلاعات نامتقارن |
جواد صالحی اصفهانی / استاد دانشگاه ویرجینیاتک :
آقای پسران همیشه برای من نقش یک الگو را داشت و سالی که در کنکور قبول شده بودم و میخواستم به دانشکده فنی بروم، از قبول بورس بانک مرکزی برای تحصیل در رشته اقتصاد اکراه داشتم. یادم میآید مامور آموزش بانک مرکزی، آقای پسران را به عنوان فردی که با استفاده از همین بورس، برای تحصیلات عالی از کشور خارج شد، مثال زد. که البته این کار او باعث شد من هم قدم در همان راه بگذارم. چه همان زمان و چه زمانی که دکترایم را گرفتم، آقای پسران را میشناختم و از رفتار علمی او خیلیخیلی درس میگرفتم. همچنین شانس این را نیز داشتم که زمانی که آقای پسران ریاست اداره تحقیقات اقتصادی بانک مرکزی را بر عهده داشت و من بر روی تزم تحقیق میکردم، حدود چند ماه در آنجا کار کنم. آن موقع آقای پسران گفت «بیا اینجا میزت را بچین و مشغول به کار شو». من گفتم این کاری که میخواهم انجام دهم راجع به جمعیت و اقتصاد است و به کار بانک مربوط نمیشود. آقای پسران گفت اشکالی ندارد و این روحیه علمی شما مهم است. او گفت شما اگر اقتصاددان هستید، بانک مرکزی جای شماست. این سخنان آقای پسران- بهخصوص که من دانشجوی بانک مرکزی هم بودم- خیلی روی من اثر گذاشت.
شولتز در برابر لوئیس
تئودور شولتز به همراه آرتور لوئیس، در سال 1979 میلادی برای تحقیقات پیشگامشان در زمینه توسعه اقتصادی با تمرکز بر مشکلات کشورهای در حال توسعه بهطور مشترک برنده جایزه نوبل شدند.
تئودور شولتز آلمانی در سال 1926 مدرک لیسانس خود را در رشته اقتصاد کشاورزی اخذ کرد و در سال 1930 موفق به اخذ دکترا در همین رشته شد. او در همین سال در کالج آیوا به تدریس اقتصاد کشاورزی مشغول بود و سپس به دانشگاه شیکاگو رفت و باقی زندگی آکادمیکش را در آنجا سپری کرد. او در اقتصاد بیش از همه برای اهمیتی که به «سرمایه انسانی» و مفهوم «اقتصاد کشاورزی و توسعه» میداد شناخته شده است. شولتز روی مساله کشاورزی متمرکز شد و این برای کسی که در مزرعهای در داکوتای جنوبی بزرگ شده بود، امری غیرعادی نبود. او به علت آشناییای که با کشاورزی آمریکا، شوروی سابق و کشورهای در حال توسعه داشت بدون واسطه تجربیات عملی قابل توجهی کسب کرده بود. او تعطیلات دانشگاهی خود را در جوامع روستایی و در میان کشاورزان میگذراند و به علت این ارتباط مستقیم احترام زیادی برای هوشمندی و تلاش آنها قائل بود. شولتز در سال 1966 کتاب «گذار از کشاورزی سنتی» را منتشر کرد که اثر اصلی او در زمینه بخش روستایی و کشاورزی جهان سوم است. اهدای جایزه نوبل به او هم عمدتاً به واسطه تالیف همین کتاب بود که حاصل مشاهدات و تجربیاتش در هند بود. در دانشگاه شیکاگو بود که کشاورزی را در مکانهای مختلف دنیا مورد بررسی قرار داد و بیان کرد کشاورزان سنتی در کشورهای فقیر بازدهی منابع در اختیارشان را حداکثر میکنند. او عدم تمایل آشکار آنها به نوآوری را منطقی میدانست چرا که معمولاً دولتهای آن کشورها بر محصولات کشاورزی قیمتهای مصنوعی پایین و مالیاتهای سنگین وضع میکنند. همچنین در این کشورها بر خلاف ایالات متحده دولتها کشاورزان را با روشهای نوین کشت و زرع آشنا نکردهاند.
مزیتِ مزیت نسبی
کیم اندرسون، استاد دانشگاه آدلاید استرالیا، هماینک بر اساس آخرین رتبهبندی وبسایت IDEAS، نخستین اقتصاددان جهان در زمینه اقتصاد کشاورزی محسوب میشود. من (احسان برین) با کمک مشاور علمی هفتهنامه «تجارت فردا» (دکتر پویا جبلعاملی) سوالاتی آکادمیک و کاربردی در حوزه اقتصاد کشاورزی آماده کردیم و نظرات علمی و کارشناسی این اقتصاددان برجسته را جویا شدیم. اندرسون معتقد است در تجارت باید به سمت تولید و صادرات مزیتهای نسبی رفت و اگر در تولید کالایی مزیت نسبی وجود ندارد، به صرفهتر است که آن را وارد کنیم. او در این گفتوگو اشاره کرد که مزیت نسبی ایران در تولید میوهجات است و بهتر است به جای آنکه در فکر خودکفایی گندم باشد، آن را از خارج وارد و در عوض منابع خود را صرف تولید و صادرات میوه کند. شرح کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانیم.
آرمانشهر اقتصاد
آلبرت اوت هیرشمن در روز 7 آوریل سال 1915 میلادی در برلین آلمان متولد شد. او یکی از اقتصاددانان بسیار اثرگذار و نویسنده تعداد زیادی کتاب در زمینه اقتصاد سیاسی و ایدئولوژیهای این علم در دنیاست که تالیفاتش بارها تجدید چاپ شده است و نظراتش در مقالات علمی مختلفی مورد استناد قرار گرفته است. اولین و مهمترین حوزه کاری او در علم اقتصاد را میتوان اقتصاد توسعه دانست. او تاکید اصلیاش را در مطالعات حوزه اقتصاد توسعه روی رشد نابرابر اقتصادی گذاشت و بیان کرد به دلیل کمبود تصمیمگیران قدرتمند و عالم اقتصادی در کشورهای در حال توسعه و ناتوانی تصمیمگیران اقتصادی در ایجاد انگیزه کار و فعالیت اقتصادی و بهکارگیری بهینه از منابع طبیعی و منابع انرژی، امکان رشد بهینه اقتصادی با حداکثر توان در این کشورها وجود ندارد. پیشنهاد او برای تغییر این وضعیت ایجاد صنایع بزرگ در کشوری در حال توسعه بود که محصولات تولیدی آنها با صنایع و بنگاههای مختلف در ارتباط باشد و در واقع یا ماده اولیه واحدهای صنعتی زیادی را تامین کند یا برای ساخت آن ماده اولیه با واحدهای صنعتی مختلفی مبادله کالا و پول داشته باشد.
نهم اکتبر 1974 میلادی، خبری شگفتانگیز مخابره شد: «آکادمی سلطنتی علوم سوئد، جایزه یادبود آلفرد نوبل برای علم اقتصاد را به این افراد اختصاص داده است: پروفسور گونار میردال و پروفسور فردریش فون هایک». علت اعطای این جایزه به دو اقتصاددان نامبرده نیز «به دلیل کارهای پیشتازانهشان در زمینه نظریه پول و نوسانات اقتصادی و همچنین به دلیل تحلیلهای نافذشان در مورد پدیدههای به هم وابسته اقتصادی، اجتماعی و نهادی» بوده است. در شگفتانگیز بودن این خبر همین بس که هایک را به عنوان یکی از سردمداران اقتصاددانان مکتب اتریش میدانند و میردال را به عنوان یکی از سردمداران اقتصاددانان مکتب نهادگرایی؛ و کیست آن کس که نداند اختلافات عمیق میان این دو رویکرد اقتصادی را؟ و این شاید به عنوان نقطه آغازی بود برای شگفتیهایی که کمیته نوبل طی سالهای پس از آن آفرید! شگفتیهایی که آخرین آنها به آخرین جایزه نوبل اقتصاد مربوط میشود؛ یعنی جایزه مشترکی که به غیر از لارس هانسن، هم به یوجین فاما اعطا شد و هم به رابرت شیلر.
بنیاد کولِز در گذر زمان
«باید اشاره کنم که من در یک گروه نیز مشارکتی فعالانه داشتم. کارویژه این گروه، به توسعه مدلهای اقتصادسنجی برای استفاده در اقتصاد اختصاص داشت. نام این گروه «کمیسیون کولِز» بود. کار من در گروه در زمینه بنیانهای نظری روشهای سیستم بود. کاری که برای همه گروه بسیار حساس بود و انجام آن شاید دربردارنده پیچیدگیهای بسیاری نیز بود. همین پیچیدگی، یکی از دلایلی بود که من گروه را ترک کردم ... فردی که از این گروه حمایت مالی میکرد، «کولِز» بود. این گروه، گروه وسیعی بود که روشهای آماری را برای استفاده در علم اقتصاد و توسعه نظریهها و اصلاح بنیانها به منظور تاکید بر تحلیل، به کار میبرد. افراد برجسته بسیار زیادی که بعدها به چهرههایی شناختهشده تبدیل شدند نیز در آن حضور داشتند. افرادی نظیر جالینگ کوپمَنز، که اقتصاددانی شایسته بود، جِیکوب مارشاک و لارنس کلاین، کسی که در زمینه ادوار تجاری کار کرده بود. این گروه، بسیار پرتلاش و پرکار بود.»
حلقه عقلانیت
مرور زندگی افراد تاثیرگذار در حوزههای علمی و غیرعلمی، میتواند این نتیجه را القا کند که اکثر این افراد، با عضویت یا تاسیس گروهها و انجمنهای گوناگون، راه را برای پیشرفت خود در آینده هموار کردهاند. این موضوع زمانی جالب میشود که وقتی گروهی از افراد تاثیرگذارِ همفکر در یک حوزه خاص را غربال و سوابق آنها را بررسی کنیم، درمییابیم که بخش قابل توجهی از آنها از نقطهای یکسان و در کنار یکدیگر کارشان را شروع کردهاند و هر یک به تنهایی بعدها جریانساز شدند.
هماکنون رئیس انجمن مونتپلرین، آلن مِلتزر، استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه کارنِگیملون است. مطالعه انجام شده از سوی مِلتزر تحت عنوان «تاریخ فدرالرزرو» جامعترین تاریخنگاری در مورد بانک مرکزی به حساب میآید. همچنین اعضای کمیته اجرایی این انجمن را نیز آلن مِلتزر، دیپَک لَل، عضو هیات علمی دانشگاه کالیفرنیا لسآنجلس، ایمون باتلر، مولف و برنامهساز اقتصادی اجتماعی و مدیر و یکی از بنیانگذاران موسسه آدام اسمیت، و همچنین ادوین جان فولنِر، رئیس سابق بنیاد هریتیج، تشکیل میدهند. معاونان انجمن مونتپلرین نیز شامل چهار عضو به نامهای دیپَک لَل، سوری راتناپالا، استاد حقوق عمومی در دانشگاه کویینزلند استرالیا، وِسِلین ووکوتیچ، اقتصاددان اهل مونتهنگرو و استاد دانشگاه دونجا گوریچا، و همچنین ژراردو بونژیوانی اهل آرژانتین هستند.
لافونت طی سالهای 1975 تا 1987 میلادی در اکول پلیتکنیک پاریس تدریس کرد و از سال 1980 تا سال 2004 میلادی نیز استاد اقتصاد مدرسه مطالعات پیشرفته در علوم اجتماعی فرانسه بود. او همچنین از سال 1991 تا 2001 میلادی در دانشگاه تولوز 1 نیز تدریس کرد. در سال 1991 میلادی، موسسه اقتصاد صنعتی تولوز را پدید آورد، که کمی بعد به یکی از برجستهترین مراکز تحقیقاتی علم اقتصاد در اروپا تبدیل شد. لافونت، از سال 2001 میلادی تا زمان مرگش در یکم می سال 2004 میلادی، نخستین دارنده کرسی استادی جان الیوت در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود (که هماکنون این کرسی در اختیار پروفسور محمدهاشم پسران، اقتصاددان بزرگ ایرانی است). او طی دوران فعالیت علمیاش، 17 کتاب و بیش از 200 مقاله نوشت.
اکتبر هر سال، زمانی است که برندگان یکی از مهمترین جایزههای علم اقتصاد معرفی میشوند: جایزه نوبل. جایزه نوبل اقتصاد، موسوم به جایزه بانک مرکزی سوئد برای علم اقتصاد، شور و هیاهویی را برپا میکند و موجب توجه ویژه افکار عمومی و جامعه اقتصاددانان به حوزهای میشود که جایزه به آن تعلق گرفته است. گاهی شاخهای که به اقتصاددانان فعال در آن نوبل تعلق میگیرد، بسیار مشهور و معمول است؛ همچون شاخه اقتصاد مالی که جایزه نوبل 2013 به آن اختصاص یافت. گاهی نیز به اقتصاددانان فعال در شاخهای نوبل تعلق میگیرد که چندان نزد عموم شناختهشده نیست؛ همچون شاخه طراحی مکانیسم که جایزه نوبل 2012 به آن اختصاص یافت. اما فارغ از تمامی این مسائل، اقتصاددانان فعال در هر حوزهای که جایزه نوبل به آنها تعلق میگیرد، در تیررس نگاههای تیزی قرار خواهند گرفت که همراه خود انبوهی از پرسشها را دارند. موضوع پایاننامههای دانشجویی، مقالات و پژوهشهای اقتصادی، به شدت تحت تاثیر کارهای نوبلیستها قرار خواهد گرفت و شاید بتوان ادعا کرد سرعت رشد علم در حوزه مربوط به نوبلیستها، نسبت به قبل، افزایش مییابد. اهمیت جایزه نوبل اقتصاد به قدری است که اثراتش فراتر از مرزهای جغرافیایی است. به عبارت دیگر برای بخشی از اقتصاددانان تمامی کشورها مهم است که بدانند چه کسی برنده جایزه نوبل میشود.