کاهش ارزش مدیریت شده پول البته با سقوط ارزشهای لجام گسیخته و ناشی از بحرانهای سیاسی، جنگها و تحریمها متفاوت است. در مورد جنگ ارزی، بانکمرکزی با ابزارهای در دست خود که از اصلیترین آنها کاهش نرخ بهره یا چاپ پول است، ارزش پول خود را تا رسیدن به سطح مورد نظرش کاهش میدهد و پس از رسیدن به اهداف خود نیز این کار را متوقف میکند؛ اما در مورد بحرانهای سیاسی و اجتماعی از جمله جنگها و تحریمها، شوک ارزی رخ میدهد و مدیریت پول از دست بانکمرکزی خارج میشود و تمام دغدغه بانکمرکزی آن است که با هر ابزاری این روند را متوقف کند که لزوما هم نمی تواند در کوتاهمدت پیروز باشد. از نمونه این نوع کاهش ارزش پول نیز میتوان به سقوط ارزش روبل روسیه در چند ماه اخیر در پی بحران اوکراین و سقوط ارزش ریال ایران در پی تشدید تحریمها و کاهش درآمد نفتی اشاره کرد.
جنگ ارزی اخیر دنیا از سال 2008 و در پی بحران مالی در آمریکا شروع شد و کشورها به کاهش ارزش پولهای خودبه عنوان راهی برای خروج از رکود و اشتغالزایی نگاه میکردند. اگرچه بهنظر میرسد که اقتصاد دنیا بسیار رو به بهبودی بوده و عبور از روزهای تاریک چند سال قبل گذشته است، اما شروع سال 2014 مقارن شده است با شروع مرحله جدیدی از جنگ ارزی و تلاش اقتصادها برای دستکاری ارزش پولهایشان. این دستکاریها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. یکی آن دسته که کشورهای مختلف دخالت بانکمرکزی آنها را پذیرفتهاند و شکایتی نسبت به آن ندارند. بارزترین ارزهای این گروه، ین ژاپن و فرانک سوئیس هستند. ین ژاپن در اثر برنامه خرید اوراق قرضهای مشابه فدرال رزرو آمریکا در حال کاهش ارزش است و فرانک سوئیس نیز بهطور مصنوعی در اثر دخالت مستقیم بانکمرکزی این کشور برای نگه داشتن کف 1.2 فرانک سوئیس در برابر یورو، کاهش ارزش داده شده است. خصوصیت مهم این دو بانک آن است که بهطور علنی برنامه دخالت در بازار ارز و کاهش ارزش ارزهای خود را در جریان دارند و دیگر کشورها نیز این موضوع را پذیرفتهاند و در ضمن وضعیت اقتصادی این دو کشور به شکلی نیست که برای خروج از این برنامهها تحت فشار باشند و به نوعی رفتار آنها توجیه شده است.