سارا آیزن
برنامهساز سیانبیسی
مرور سیاستهای پولی بانکهای مرکزی عمده نشان میدهد جنگی بر ارزش پولها درگرفته که در آن هر آن ممکن است کشور تازهای گلوله دیگری شلیک کند. «مرجع پولی سنگاپور» هفته گذشته بازارها را غافلگیر کرد و با تغییر سیاست خود، سرعت رشد دلار سنگاپور را کند کرد. اما این نه اولین و نه آخرین اقدام در دوره جدید جنگ ارزی بود.
هفته گذشته «رزرو بانک» نیوزیلند، بانک مرکزی این کشور، سیاست خود را دست نخورده نگاه داشت، اما بهطرز قابل توجهی ادبیات خود را تغییر داد و اعلام کرد انتظار دارد در آینده شاهد «کاهش قابل توجه ارزش» کیوی- نماد دلار نیوزیلند- باشد. این بانک حتی گفت «نرخهای بهره کنونی در شرایط اقتصادی حال حاضر، بیمورد است.» همچنین بانک مرکزی مجارستان بیانیه داده که در آن به سیاستهای تسهیلی اشاره شده است. اوایل ماه ژانویه بانکهای مرکزی دانمارک، هند، کانادا و سوئیس هم اقدامات غافلگیرکنندهای داشتند. البته که بانک مرکزی اروپا هم نقش خود را بازی کرد. ماریو دراگی، رئیس این نهاد در نخستین ماه سال 2015 تصویب برنامه تریلیون دلاری خرید اوراق قرضه را اعلام کرد.
کامیلا ساتون، استراتژیست ارشد «اسکاتیا بانک» در یادداشتی آورده است: «روند غافلگیریهای بانکهای مرکزی ادامه دارد و این به نوسان بازارها افزوده است. حالا چشمانداز سیاستگذاری جهانی مبهم است و این ابهام تا حد زیادی وابسته به ذخایر خارجی است. این وضعیت ناشی از تقویت دلار است، اما نوسانها و عدم قطعیت موجود خود به نفع افزایش بیشتر ارزش دلار است.»
در ویژهنامه سپتامبر 2014 مجله مالی و توسعه 1(F&D) پنج استاد برتر و برنده جایزة نوبل اقتصاد رابرت سولو (1987)، جرج آکرلوف (2001)، مایکل اسپنس (2001)، ژوزف استیگلیتز (2001) و پل کروگمن (2008)، در رابطه با آینده اقتصاد جهان و مشکلات و معضلات پیشرو نظر دادهاند. این اقتصاددانان برجسته پنج معضل و مشکل پیشرو را برای اقتصاد جهان مطرح کردند که عبارتند از: کمبود تقاضای واقعی، رکود پایدار، قدرت پول در سیاستگذاریها، عدم همگرایی رشد اقتصادی کشورها، و گرم شدن زمین. در این مقاله به جمعبندی دیدگاه آنها پرداخته میشود.
1- کمبود تقاضای واقعی2
در نیمه دوم قرن بیست ویکم، بزرگترین مشکل اقتصاد جهان یا حداقل برای کشورهای ثروتمند، مشکلی است که بسیاری از اقتصاددانان تصورش را هم نمی کردند که به این زودی با آن مواجه شویم. برای نخستین بار از دهة 1930 تاکنون، جهان با کمبود مداوم تقاضا مواجه شده است. امروزه، مردم به اندازة کافی خرج نمی کنند و همین موضوع اجازه رسیدن به ظرفیت بهره ور را نمیدهد.
اگر نگاهی به آمار چشمانداز اقتصادی جهان (WEO)، مربوط به بانک جهانی داشته باشیم، میبینیم که تولید ناخالص داخلی ترکیبی و تجمعی اقتصادهای پیشرفته بین سالهای 2000 تا 2007 درحدود 18 درصد رشد داشته است. پیش بینی آن زمان برای دورة مشابه 2007 تا 2014 حکایت از تداوم رشد در همین حدود، داشت. اما با گذشت زمان اکنون مشخص شده که اقتصادهای جهان در این مدت تنها 6 درصد رشد را تجربه کردهاند که 12 درصد از آنچیزی که پیشبینی میشد، کمتر است.
برآوردهای پایگاه دادههای چشم انداز اقتصادی جهان، شکاف تولید کشورهای پیشرفته را تنها 2.2 درصد تخمین زده بود. با اینهمه، تخمین کم را نباید به مثابه این بدانیم که سیاستهای اقتصادی در این مدت، به همان اندازه بد بودهاند.