جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

جادوی اقتصاد

منشور خبری تحلیلی اقتصاد ایران و جهان

زندگی بر پایه اقتصاد

۱۵۸ مطلب با موضوع «مقالات ترجمه شده» ثبت شده است

پروفسور امیت بادوری
محقق در حوزه اشتغال و توسعه
مشکل بیکاری یک مشکل جهانی است که تقریبا در همه جای دنیا نمود پیدا کرده است. در دو دهه گذشته چین و هند رشد بالایی داشتند ولی ارتباط رشد اشتغال و رشد تولید از هم گسسته شده است، رشد اشتغال حدود یک درصد بوده و رشد تولید حدود 8 درصد. می‌توان رشد تولید را بر اساس رونق بخش خصوصی از طریق ایجاد فضای کسب‌و‌کار بهتر افزایش داد، ولی برای حل مشکل اشتغال کافی نیست.
 به همین دلیل باید استراتژی و سیاست مشخصی برای ایجاد شغل داشت و افزایش اشتغال و کاهش بیکاری را جزئی از رشد اقتصادی در نظر گرفت،  به طور مثال کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس در زمان بحران اقتصادی در اولین قدم به ایجاد شغل پرداختند البته این شغل باید واقعی باشد، به طور مثال تجربه تاریخی اتحاد جماهیر شوروی، که به سرعت اشتغال کامل ایجاد کردند ولی قدرت خرید افراد تغییری نکرد به دلیل اینکه شغل‌هایی که ایجاد کرده بودند واقعی نبودند؛ در واقع این اشتغال مولد نبود، در بحث اشتغال عمومی چندین مساله را باید به صورت همزمان مدنظر قرار داد، اشتغال عمومی از طریق ایجاد درآمد، از یکسو تقاضا را افزایش می‌دهد و از سوی دیگر این برنامه‌های اشتغال عمومی، عرضه را بالا می‌برد و افزایش متوازن و هماهنگ آن می‌تواند رشد را افزایش دهد. مشکل طرح شوروی نیز همین بود، از سوی دیگر این رشد باید پایدار باشد و مسائل محیط زیستی را مدنظر قرار دهد، در نتیجه سیاست‌هایی مانند پرداخت یارانه، نمی‌تواند پایدار باشد زیرا طرف عرضه را مد نظر قرار نمی‌دهد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۴۳
مهدی اشرفی وند

مارتا. ای. خیمنز برگردان محمود رضا عبداللهی

martha-thumbnail.jpg

تصویر: مارتا.  ای.  خیمنز (1)
اشاره: در زمانه ی به اصطلاح انقلاب اطلاعاتی یا تکنولوژی ارتباطات، ممکن است  کار، روابط تولید و بهره کشی  به شکلهای جدید و بعضا نا شناخته ای در آید. شاید رو آوردن سرمایه داری به شیوه هایی نو چندان بعید نباشد، اما به نظر می رسدکه آگاهی عمومی از آن بسیار ناچیز است. خانم مارتا خیمنز در مقاله پیش رو که از نشریه "مانثلی رویو" شماره دسامبر سال 2007 انتخاب و ترجمه شده است، از منظری نو به این مسئله می پردازد که چگونه مصرف کنندگان کالا وخدمات بی آنکه بدانند به نیروی کار بدون مزد بدل می شوند. نویسنده مقاله 

تبعات آن را نه فقط بهره کشی مضاعف که بیکار شدن بخش  بسیاربزرگی از کارگران می داند. خانم خیمنز استاد با سابقه     جامعه شناسی دانشگاه کلرادو در ایالات متحده است.

توسعه اقتصاد سرمایه داری جهانی، که پس از سقوط بلوک سوسیالیستی شتاب بیشتری گرفت، همه جا منجر به تغییرات اساسی در تقسیم کار، ساختار مشاغل، و کیفیت وکمیت کار مورد تقاضا شد.در ایالات متحده، آگاهی عمومی درباره علل کاهش شغل(کوچک شدن واحدهای اقتصادی، فرار سرمایه، انتقال سرمایه به دیگر کشورها،و تولید محصول در خارج از کشور) بسیار زیاد شده است  به ویژه از زمانی که به طور گسترده آشکار شد که این روند نه تنها به کاهش شغل کارگران  انجامیده است بلکه دامنگیر مشاغل "طبقه متوسط" و " بالای متوسط"- یعنی کارهایی که مستلزم تحصیلات و توانایی فنی هستند- هم شده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۴۵
مهدی اشرفی وند

 ثروتمند شدن یک اقلیت، محرک رشد اقتصادی، کاهش بیکاری و مروج بهبود وضعیت تهی دستان است: این فرضیه مدتهاست که سرنوشت ایالات متحده را قلم می زند، در حالی که طبقات مردمی همچنان از بحران رنج می برند و شکاف های اجتماعی ژرف تر می شود، به نظر می رسد که این روند امروز نه تنها از سوی باراک اوباما، بلکه از جانب اقتصاد دانهای لیبرالی که با اصرار از آن دفاع می کردند نیز به چالش کشیده شده است.

 

سنگی که به چاه  گفتگوها در باره آینده سرمایه داری انداخته شد، نه از سوی یک معترض شناخته بلکه از جانب یکی از مدافعان سر سخت این سیستم  بود: لورنس سومر. رئیس سابق دانشگاه هاروارد، کسی که در مقام وزیر دارائی دومین دوره دولت کلینتون(۱۹۹۹-۲۰۰۱)، به سبب اشتیاقش به مقررات زدائی بانکی ، مشهور شده بود. او توسط آقای باراک اوباما به عنوان رئیس شورای اقتصاد ملی(ان ای سی) منصوب شد وتا سال ۲۰۱۰ دراین پست باقی ماند، و پس از آن همچون مشاور در دنیای مالی مشغول به کار شد( صندوق سوداگران دی ای شو، ۵.۲ میلیون دلاربین سالهای ۲۰۰۸ – ۲۰۰۹ به او پرداخت کرده است)، برای نمونه دریافتی او برای  هر کنفرانس، ۱۳۵۰۰۰ دلاربود. بنا براین هیچکس از او انتظار کوچکترین سنگ اندازی انتقادی دراین چاه را نداشت.

طی کنفرانس سالانه صندوق بین الملی پول(اف ام ای)(۱)، ۹ نوامبر ۲۰۱۳ در واشنگتن، سنگ پرتاب شده به عمق چاه  برخورد کرد.  دوست بانکداران این چنین سوالش را مطرح می کند: « حال اگر سرمایه داری اصلاح ناپذیر باشد، و اگر در دام  یک رکود کهنسال گرفتار باشیم؟» و اینگونه ادامه می دهد:«  ما سعی کردیم همه چیزرا برای راه اندازی مجدد رشد اقتصادی بکار گیریم، اما سیستم چون سابق جواب نمی دهد و تمایل برگشت  به گذشته را ندارد». با توجه به اینکه،  بانک مرکزی آمریکا (رزرو فدرال) مدتهاست  نرخ بهره صفر را همچون ابزاری نهائی  بکار گرفته، راه گریز بیشتری برای تحرک فعالیت باقی نمانده. آقای سامر پیشنهادی ارائه می دهد که باید خون را در شریان مخاطبان منجمد کرده باشد: « حباب ها شاید هزینه ایست که باید  برای تورم زدائی و جلوگیری از بیکاری وسیع ساختاری  بپردازیم».

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۴۱
مهدی اشرفی وند

مترجم: نگار حاجی‌زاده
منبع: strategy+business 
درحالی که پاداش دادن سخاوتمندانه به مدیران احتمال دارد آنها را ترغیب به باقی ماندن در شرکت کند، اما درعین حال دادن حقوق بیش از اندازه به هر شخصی می‌تواند تعادل بخشی مدیران را بر هم زند. 
حفظ استعدادهای موجود در بخش مدیریت، چالشی بغرنج برای شرکت‌های موجود در دنیا است. یک مطالعه جهانی اخیر روی بیش از 800 مدیرعامل نشان داد که حفظ مدیران کلیدی دغدغه شماره یک مدیران عامل آسیایی است درحالی که برای همتایان آنها در اروپا و آمریکا این دغدغه به ترتیب رتبه شش و هفت را به خود اختصاص داده است. فرض عمومی و رایج این است که پرداخت حقوق بالا به کارمندان باعث تشویق آنها به باقی ماندن در یک شرکت می‌شود. اما مطالعه اخیر نشان داد که واقعیت امر بسیار متفاوت است. مولفان این مقاله به این نتیجه رسیدند که فیش حقوقی یک مدیر، تنها فاکتور تاثیرگذار روی تصمیم‌گیری شغلی وی نیست، بلکه این واقعیت که چگونه پاداش دریافت شده در قبال کار با پاداش همکاران موجود در همان شرکت و نیز شرکت‌های رقیب برابری می‌کند نیز تعیین‌کننده است. برخلاف انتظارها، پرداخت حقوق بسیار بالا به مدیران ارشد در واقع می‌تواند یکی از تاثیرگذارترین عواملی باشد که باعث از زیرکار در رفتن آنها شود. 
بسیاری از تحقیقات پیشین در مورد پاداش مدیران، بر مدیران عامل متمرکز شده بودند و در نتیجه تمرکز روی معاونان مدیرعامل که بعد از مدیرعامل مهم‌ترین مقام را دارا بوده و هسته مرکزی تصمیم‌گیری‌های استراتژیک شرکت را تشکیل می‌دهند، نادیده گرفته شده است. هدف مطالعه حاضر، تمرکز روی این گروه مهم است تا بررسی شود چگونه نابرابری در پرداخت حقوق، روی میزان جابه‌جایی معاونان مدیرعامل در برخی از بزرگ‌ترین شرکت‌های آمریکایی تاثیر می‌گذارد. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۴۱
مهدی اشرفی وند

در آستانۀ گذار به هزارۀ سوم، تکامل جامعۀ بشرى مرحلۀ کیفی نوینی را پشت سر مى نهد. این تحول کیفی سیماى جهان امروزین و نیز تمامى سیستم روابط بین المللى را از پایه دگرگون خواهد ساخت. با این نظر همۀ سیاستمداران، اقتصاددانان، فلاسفه و جامعه شناسان با وجود اختلاف نظر در جهتگیرى هاى علمى و سیاسى خود، متفق القول هستند. آنها، همگى بر این عقیده اند که بشریت در حال تجربه یک دوران به هم پیوستگى شدید و پیدایش یک سیستم اقتصادى، سیاسى و فرهنگى جهانى است.

از این رو اصطلاح "جهانىسازی́" وارد زبان روزمره گردیده است. از آنجا که واژۀ "جهانىسازی́" از نظر سیاسى و اقتصادى خنثا است، لذا تعبیرات متفاوت و گاه به کلّى متضادى از آن مستفاد مىشود. به همین دلیل این واژه، کاربرد گستردهاى یافته است. برداشتها و تفسیرهاى متفاوت از اصطلاح "جهانىسازی́" سال به سال افزایش مى یابد، از این رو ارزیابى واحدى از جوهره، نیروهاى محرکه و نتایج روند جهانىسازی موجود نیست. بحث و اختلاف نظر بر سر چگونگى تفسیر واژۀ "جهانىسازی́" روز به روز با حرارت بیشترى دنبال مىشود. این بحث و اختلاف نظر، از آنجا که "جهانىسازی́" منافع هر انسانى را در کرۀ ما به مفهوم واقعى کلمه تحت تأثیر قرار مىیدهد، تنها جنبۀ تئوریک ندارد.

 

نوشته: گِنادی زیگانف

مترجم: س. فردین

دانلود مقاله در قالب فایل پی دی اف

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۱۷
مهدی اشرفی وند

الکس کالینیکوس ترجمه ی مهرداد امامی

marx.jpg

کارل مارکس که در بخش اعظم دهه‌ی 1990 با او به‌سان شخصی بی‌ارزش برخورد می‌شد، به شکلی قابل قبول بازگشته است. در طول سال گذشته یا همان حدود، تحلیل‌گران در سازمان‌های بنگاهی از قبیل فایننشیال تایمز و نیویورکر مقالاتی منتشر کرده‌اند که ارتباط اندیشه‌ی مارکس را به جهان معاصر تصدیق می‌کنند. کمتر هفته-ای است که در صفحات اقتصادی گاردین، دست‌کم، ارجاعی به نقد سرمایه‌داری مارکس داده نشود.
در واقع، همان‌طور که بیل کلینتون به خوبی بیان می‌کند، «این اقتصاد است، احمق» که تبیین‌گر احیای وجهه‌ی مارکس است. در حالی که سرمایه‌داری جهانی به نظر می‌رسید در نیمه‌ی نخست دهه‌ی 1990 پیروز شده، مارکس به فراموشی سپرده شد. امروز که اقتصاد جهانی در مخمصه‌ی به‌طور روزافزون عمیقی قرار دارد، دوباره به سراغ آثار مارکس می‌روند.
با این حال، این بازگشت به مارکس به طرق گوناگون کمتر از آنچه به نظر می‌رسد، جالب توجه است. به رغم احترام و توجه زیادی که اکنون به مارکس می‌شود، جوهر اندیشه‌ی او همچنان تا حد زیادی مبالغه‌آمیز می-نماید. از این رو، ویکتور کیگان از گاردین در ابتدای ژانویه نوشت که مایل است یکی از آن گفت‌وگوهای رودررو را با مارکس داشته باشد، اما بحث را چنین ادامه دهد که «آنچه حقیقتاً مارکس را شگفت‌زده کرده، انعطاف‌پذیری نظام بازار است که به نظر، از بحرانی دیگر جان سالم به در برده است.»
در واقع، ورای این نوع ارجاع تحقیرآمیز به مارکس، مجموعه‌ای از اسطوره‌های همیشگی درباره‌ی سرشت اندیشه‌ی او وجود دارد. هیچ‌کدام از این اسطوره‌ها جدید نیستند- اغلب آن‌ها توسط نخستین منتقدان مارکس یک قرن پیش صورت‌بندی شدند. اما این اسطوره‌ها از طریق نظام آموزشی و رسانه‌های جمعی، به‌ویژه در گستره‌های عظیم‌تر و ظاهراً پیچیده‌ترشان تداوم یافته‌اند. این اسطوره‌ها به زعم من محتوای حقیقی اندیشه‌ی مارکس را به نادرست جلوه می‌دهند. در ادامه به پنج فقره از این اسطوره‌های عمیقاً جاافتاده اشاره می‌کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۱۴
مهدی اشرفی وند

اغلب مردم با شنیدن کلمه «حراج»، حراج انگلیسی را در ذهن می‌آورند که در آن، کالا به کسی فروخته می‌شود که روی دست بقیه کسانی که تمایل به خرید دارند بلند شده و بالاترین قیمت را پیشنهاد بدهد. اما حراج‌، انواع دیگری هم دارد.

auctionحراج (auction) در اصل مکانیسمی اقتصادی است که هدف از آن، توزیع کالاها و تعیین قیمت آن کالاها، از طریق فرآیندی است که تحت عنوان پیشنهاد دادن قیمت (bidding) شناخته می‌شود. بسته به ویژگی‌های فرد پیشنهاددهنده (bidder) و طبیعت کالاهایی که قرار است حراج روی آنها صورت گیرد، ساختارهای مختلف حراج می‌توانند نسبت به دیگر انواع برای فروشنده کارآیی یا سود بیشتری به همراه داشته باشند. مثل هر مکانیسم اقتصادی دیگری که به خوبی طراحی شده باشد، در یک حراج فرض می‌شود که افراد به صورت استراتژیک عمل خواهند کرد و اطلاعات خصوصی مرتبط با این تصمیم‌گیری‌ را در ذهن خواهند داشت. حراج باید طوری طراحی شود که بتواند بین ترغیب کردن پیشنهاددهنده‌ها به اعلام ارزیابی‌های خود، ممانعت از تقلب یا تبانی پیشنهادها و حداکثر کردن درآمدها تعادل مورد نظر را ایجاد کند.

ویلیام ویکری (William vickrey)، برای اولین‌بار حراج‌ها را بر اساس ترتیبی که مظنه‌ دادن و پیشنهاد دادن قیمت‌ها صورت می‌پذیرد، طبقه‌بندی کرده است. وی چهار نوع اصلی را برای حراج (یک‌طرفه) تعیین کرده است: 1)حراج پیشنهاد صعودی (حراج باز، شفاهی یا انگلیسی)، 2) حراج پیشنهاد نزولی (حراج هلندی)، 3) حراج مخفی با قیمت اول و 4) حراج مخفی با قیمت دوم، (حراج ویکری (vikrey)).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۱۰
مهدی اشرفی وند

انقلاب صنعتی، فقر و بدبختی را برای توده‌های مردم به ارمغان آورد.

industrial-revolution-povertyتوده‌های مردم از گذشته‌های دور گرفتار فقر و بدبختی بودند. اسطوره قرن وسطایی از روستائیان با گونه‌هایی گل انداخته و سرخوش بودن که با هم رقص و پایکوبی می‌کردند قبل از این که برای خوردن شام رست‌بیف به خانه بازگردند یک ساخت ذهنی جدید از سوی محافظه‌کاران رویاپرداز است. اما واقعیت زندگی در گذشته، فلاکت و جان کندن دائمی بود. مردم تمام روز کار می‌کردند و غذای معمولی می‌خوردند که اغلب برای سیرکردنشان کفایت نمی‌کرد. مرگ ناشی از بیماری یا وضع حمل بچه بسیار رایج بود همانطور که سوء تغذیه و قحطی رواج داشت. برای اینکه تصور واقعی‌تری از شیوه زندگی آن زمان‌ها بتوان به‌دست آورد به اقتصاد کشاورزی سنتی در کشورهای فقیر امروز نگاه کنید.

انقلاب صنعتی فرصت‌های شغلی برای توده‌ها ایجاد کرد و شانس پیشرفت کردن را فراهم نمود. حقیقتا زنان و کودکان ساعات طولانی کار می‌کردند. آنها همیشه این طور کار می‌کردند. واقعیت این است که شرایط کاری ناگوار و اغلب خطرناک بود. شرایط کار همیشه این گونه بود. مسکن طبقه کارگر جدید نسبت به آلونک‌های ابتدایی و کثیفی که فقرای کشاورز در آنها سکونت داشتند یک پله بهتر است.

صنعتی شدن به نیروی کار اجازه داد تا کارآتر شود و ارزش بیشتری به کالاها بیفزاید، و دستمزد بیشتری به کارگران پرداخت گردد. با گسترش تولید مکانیزه، کارگران مزدبگیر تدریجا قادر به خرید غذای بهتر، پوشاک بهتر، کالاهای خانگی بهتر از قیبل ظروف چینی و مواد لوکسی مثل چای شدند. انقلاب صنعتی این امکان را به مردم داد تا با خلق ثروت و فاصله گرفتن از زندگی معیشتی، ثروتمندتر بشوند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۵۵
مهدی اشرفی وند

آزمون ساده مقابل را در نظر بگیرید: اگر یک روستا هزار نفر جمعیت داشته باشد و ده درصد مردم روستا به یک بیماری سخت و جدید به نام هاتکوکولیتز مبتلا شوند، شما بگویید چند نفر از مردم روستا دچار این بیماری شده اند؟

 

همان‌طور که می‌‌‌بینید، این سوال هیچ نکته انحرافی در بر ندارد و پاسخ این است که صد نفر از مردم به بیماری مذکور مبتلا شده‌‌اند. این، سوال ساده‌‌ای برای خوانندگان سایت فوربس به شمار می‌‌‌رود، اما باید بدانید که از هر سه نفر از مردم آمریکا یک نفر، به این سوال پاسخ نادرست می‌‌‌دهد.

برای توضیح بحران فعلی دلایل متعددی ارائه شده است. یکی از دلایل ارائه شده این است که سیاست‌‌های مالیاتی ایالات متحده خانه دار شدن را تشویق می‌‌‌کرد و بنابراین حتی کسانی که در شرایط مالی خوبی قرار نداشتند، برای خرید خانه وام می‌‌‌گرفتند. فراتر از آن این که موسسات اعتباردهی نیز نتوانستند درست به وظیفه خود عمل کنند.

همان‌طور که می‌‌‌دانیم بازار آزاد عموما در تنبیه تصمیمات بد، عملکرد خوبی دارد. در یک بازار آزاد، اگر کسی از پس بازپرداخت وام رهنی خود بر نیاید، مجبور می‌‌‌شود که یا خانه‌اش را بفروشد یا منتظر بماند تا بانک خانه‌اش را مصادره کند یا مثلا اگر شما شغل ثابت خود را به امید بازیگر شدن ترک کنید، این بازار آزاد است که تعیین می‌‌‌کند که آیا شما می‌‌‌توانید رویای خود را دنبال کنید یا خیر.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۵۴
مهدی اشرفی وند

موریس گودولیه ترجمه مهرداد امامی

81rKOGT8MNL__SL1500_.jpg

مقدمه‌ی مترجم: شاخه‌ها و گرایش‌های گوناگون انسان‌شناسی در ایران، نه در حیطه‌ی نظریه (از باب در دسترس بودن متون پایه در گرایش‌های مختلف به حدّ کفایت) و نه در عرصه‌ی کاربردی (زمینه برای انجام پژوهش) از وضعیت مناسبی برخوردار نیستند. پس از گذشت چندین دهه از استقرار رشته‌ی انسان‌شناسی در دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی، همچنان بسیاری از گرایش‌های این ریشه فاقد حتی یک کتاب پایه در زمینه‌ی نظریه‌ها و رویکردها هستند. البته در این سال‌ها به یمن زحمات تنی چند از اساتید فن، کتاب‌هایی مقدماتی برای برخی از گرایش‌ها ترجمه یا تألیف شده‌اند، مثلاً انسان‌شناسی شهری، هنر، مردم‌نگاری و فیلم اتنوگرافیک، سیاسی، خویشاوندی و غیره، اما بنا به گفته‌ی همین اساتید کارهای انجام شده تا کنون شاید فقط بتواند در برخی حوزه‌ها الفبای نظری را به دست دهند. با این حال، همچنان بسیاری از حوزه‌ها مثل انسان‌شناسی اقتصادی، تاریخی، فرهنگی، فضای مجازی، صنعتی، زمان، فضا، پزشکی، جهانی شدن و غیره که جزء شاخه‌های بسیار مهم انسان‌شناسی به طور کلی محسوب می‌شوند، یا اساساً فاقد کتاب‌ها و متون پایه‌ای هستند که به درد دانشجویان بخورد، یا به میزان بسیار ناچیزی، در حدود یک کتاب و چند مقاله، از منابع برخوردارند. از این رو، حرکت به سمت ترجمه‌ی متون پایه در شاخه‌های متفاوت انسان‌شناسی گامی مهم و تأثیرگذار در جهت پر کردن خلأیی است که سال‌ها احساس می‌شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۵
مهدی اشرفی وند

We live in a complex, divided society. We are divided by wealth, income, education, housing, race, gender, ethnicity, religion, and sexual orientation. These divisions are much discussed; in the last two years, there have been entire series in our major newspapers devoted to the growing income divide. The wealth-flaunting of today’s rich was even the subject of a recent Sunday New York Times Magazinearticle (“City Life in the New Gilded Age,” October 14, 2007).

What is seldom talked or written about is to me our most fundamental division, one at the center of our economic system, namely the division of our society into a very large class of working men, women, and children, the working class; and a much smaller class of owners that employs the former, the capitalist class. These two great classes make the world go round, so to speak.

Workers and owners are fundamentally connected and antagonistic along a number of dimensions:

  • It is through the labor of the working class that the goods and services necessary for our survival are produced.
  • It is through the ownership of society’s productive wealth (land, machines, factories, etc.) that the owning class is able to compel that this labor be done. Workers must sell their capacity to work in order to gain
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۵۵
مهدی اشرفی وند


 

 

 

 

مشکل اینجاست که فرزندان ثروتمندان و قدرتمندان هر چه بیشتر درخور کسب ثروت و قدرت می‌شوند. پائول رایان (عضو جمهوریخواه و با‌نفوذ کنگره از ایالت ویسکانسین) می‌گوید: «ترس بزرگ من این است که آمریکا دارد بینش خود را نسبت به این موضوع که «شرایط شما زمان تولد آینده شما را رقم نمی‌زند» از دست می‌دهد.» طبق گفته الیزابت وارن (سناتور دموکرات از ایالات ماساچوست) «فرصت‌ها در حال گذرند». مارکو روبینو (سناتور جمهوریخواه از ایالت فلوریدا) فکر می‌کند که «هر عنصر» از این توالی که به موفقیت می‌انجامد «در این کشور در حال از بین رفتن است». هیلاری کلینتون (بانوی اول، سناتور و وزیر امور خارجه پیشین) می‌گوید «ما داریم کار را برای کسانی که آن کارها را انجام می‌دهند تا به رویای آمریکا تحقق بخشند دشوار می‌کنیم». هنگام بحث درباره فرصت‌هایی که یک آمریکایی عادی دارد تا به صدر برسد، می‌بینیم سیاستمدارانی که اندکی با آن موافق‌اند شباهت خارق‌العاده‌ای با هم دارند.
قبل از ابداع کلمه شایسته‌سالاری توسط مایکل یانگ (جامعه‌شناس بریتانیایی و کارآفرین سازمانی)، در دهه 50 میلادی نام متفاوتی برای مفهوم مربوط به توزیع قدرت، موفقیت و ثروت طبق استعداد و پشتکار، به جای تصادفی متولد شدن در آمریکا، وجود داشت. به یقین آمریکا همیشه خانواده‌های ثروتمند و قدرتمند، از مجلس سنا گرفته تا هیات‌مدیره‌های صنعت فولاد، داشته است. اما آمریکا پرشورتر از هر کشور دیگر این باور را داشته که تمام آمدگان می‌توانند به حوزه نخبگان راه یابند؛ مادامی که استعداد، پشتکار و شجاعت داشته باشند. در زمان‌هایی که این گونه نبوده، آمریکایی‌ها با خشم اصیل خود واکنش داده و بر این گمان بودند مردمی که در صدر هستند، بنا به گفته نیک کاراوی «جمعیتی فاسد» بودند، که گتسبی، قاچاقچی مشروب، بهتر از تمام آنها بود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۵۰
مهدی اشرفی وند

 

موریس کنفورث ترجمه ی فرشاد نوروزی

Working_class_house.jpg

تصویر: مسکن کارگری در قرن نوزدهم
مخالفت مور با فایده باوری همسو با تردید عمومی نسبت به این نوع دیدگاه اخلاقی و سیاسی بود. در آستانه‌ی قرن جدید، با نگاشته شدن مبانی اخلاق، این نگرش نیز رنگ کهنگی به خود گرفت. از منظر تئوریک گسست این نگرش تحت فشار مجادله اختلاف نظرها و تعارضاتی بود که سعی داشت اساس اعمال را بر لذت قرار دهد. در واقع پیش از این نیز جان استوارت میل ]در وهله‌ی اول[ با حمایت از قانون کار اجباری و حدی از سوسیالیسم که خرسندی انسان در گرو آن است.

رد ایده باوری  ایدئالیسم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۱۱
مهدی اشرفی وند

مدیریت دو وظیفه کلیدی بر عهده دارد: انجام کارِ درست و صحیح و اطمینان از درست انجام شدن کارهای درست. تا قبل از بحران مالی سال 2008 برای مدیران امور مالی(CFO) تنها در وظیفه دوم (یعنی اطمینان از درست انجام شدن کارها)  قائل به نقش و مسئولیت بودند و در این راستا مدیران امور مالی در درون شرکت‌ها دو نقش اصلی را عهده دار بودند: رئیس حسابداری و مسئول کنترل. اما پس از بحران مالی سال 2008، نقش جدیدی به مسئولیت‌های مدیران امور مالی اضافه شد و آن همانا نقش‌آفرینی بیشتر در فرایندهای تصمیم‌گیری راهبردی در درون شرکت یا به عبارتی نقش آفرینی فعالانه در زمینه انتخاب کارهایِ درست و صحیح است. در واقع مدیران امور مالی در دنیای کسب وکار جدید باید علاوه بر انجام مسئولیت‌های سنتی و متعارف مدیر مالی بودن که تا پیش از این نیز انجام می‌دادند؛ یک نقش جدید را نیز ایفا نمایند و آن نقش آفرینی بیشتر در فرایندهای تصمیم گیری استراتژیک و فشار به اعضای تیم تصمیم‌گیری استراتژیک به منظور ترجمان چشم اندازهای مبهم و نامعلوم و تبدیل آن‌ها به اهداف مشخص و عینی قابل فهم است؛ به نحوی که روشن شود آیا این تصمیم راهبردی می‌تواند منجر به خلق ارزش برای بنگاه گردد یا خیر.  به عبارت دیگر مدیران امور مالی مقدار مناسبی از عمل‌‌گرایی  را به فرایندهای تصمیم گیری راهبردی تزریق می‌نمایند.

برای مدت‌ها نقش مدیر امور مالی(CFO) یک شرکت تنها منحصر به انجام فعالیت‌ها و وظایف سنتی مالی و حسابداری مانند گزارشگری مالی، حسابرسی و افشا، برنامه ریزی مالی، خزانه داری و تعیین ساختار سرمایه و ... بود. اما به دنبال بحران مالی سال 2008، آهنگ تغییرات تکنولوژیک و انتقال فعالیت‌های اقتصاد جهانی از اقتصادهای توسعه یافته به اقتصادهای نوظهور، نقش‌های جدیدی به مسئولیت‌های مدیران امور مالی اضافه شد که برای نمونه می‌توان به نقش آفرینی فعال مدیران امور مالی در مدیریت سبد کسب و‌‌کار‌‌های بنگاه، شناسایی فرصت‌های نوظهور سرمایه‌گذاری، تخصیص سرمایه به هر یک از کسب وکارها و تعیین جهت‌گیری‌های راهبردی آن‌ها اشاره نمود. در این نوشتار نگاهی خواهیم داشت به بررسی‌های صورت گرفته توسط دو شرکت مشاوره معروف دنیا در خصوص این پدیده جدید: شرکت مشاوره مدیریت مک کینزی (یکی از سه شرکت بزرگ خدمات مشاوره دنیا) و شرکت دیلویت (یکی از 4 شرکت بزرگ ارائه خدمات حرفه ای مالی در دنیا).

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۰۷
مهدی اشرفی وند

 

اوون جونز برگردان شهباز نخعی

poverty.jpeg

بنابر رای دادگاه عدالت اتحادیه اروپا، حکومت می تواند مزایای اجتماعی پرداختی به مهاجران قومی «غیرفعال»، که مظنون به درپی این مزایا بودن بوده و با «توریسم اجتماعی» توصیف می شوند را قطع یا کم کند.  یک بار دیگر تصویر فقیر به  عنوان «سودجو» نشان داده می شود.  با این حال، طبقه دیگری از مردم، چنان که نمونه بریتانیا نشان می دهد، سود بیشتری از گشاده دستی حکومتی می برند.

برپرده تلویزیون و تریبون هایی که مطبوعات در اختیارشان می گذارند، سخنگویان طبقه مسلط مکرر در مکرر می گویند که حکومت راه را بر روحیه کارآفرینی، که به نظر ایشان تنها عامل رشد، نوآوری و پیشرفت است می بندد.  با این حال، نخبگان وابستگی تنگاتنگی به گشاده دستی حکومت دارند.

این امر با تضمین مالکیت خصوصی آغاز می شود که برپایه یک نظام قضایی – پلیسی پرهزینه استوار است.  حکومت تنها به این بسنده نمی کند که موسسات را دربرابر تجاوز به دارایی ها یا دزدیده شدن محصولاتشان محافظت کند.  قانون بریتانیایی اختراعات که بهره برداری از یک اختراع یا ابداع توسط رقبا را ممنوع می کند، درسال ۲۰۱۳ به نحوی اصلاح شد که ثبت یک اختراع در سراسر اتحادیه اروپا بیش از ۶۰۰ پوند استرلینگ (۱) هزینه دربر ندارد.

ازسوی دیگر، بخش خصوصی مدام از حکومت می خواهد که درزمینه پژوهش و توسعه، که فعالیتش به آن بستگی دارد، هزینه صرف کند.  در انگلستان، صورت حساب این نوع کمک، که به ندرت درمطبوعات به آن اشاره می شود، بالغ بر ۱۰ میلیارد پوند استرلینگ درسال است و این رقم مرتب رشد می یابد.  درسال ۲۰۱۲، «کنفدراسیون صنایع بریتانیا» (CBI)، سازمان عمده کارفرمایی از افزایش سرمایه گذاری در «زیرساخت های علمی (...) و پژوهشی» ابراز خرسندی می کرد و استدلال می نمود که این امر در بریتانیا امکان «تداوم جذب موسساتی که در پژوهش، توسعه و نوآوری سرمایه گذاری می کنند (۲)» را ایجاد می کند.  کوتاه سخن، به برکت نوآوری های یارانه ای ، میزان این کمک ها از مجموع  حقوق و مزایای هنگفت کارفرمایان بیشتر است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۴۶
مهدی اشرفی وند

کولین لِیز ترجمه: آرمان شهرکی

development.jpg

 

دانشمند علوم سیاسی، کولین لِیز (Colin Leys) .......تئوری توسعه را در آشفتگی عمیقی میبیند. لیز میگوید که بلندپروازیهای عملی تئوری توسعه، آب رفته اند؛ اگرچه آنچه که در معرض خطر است نیز مهم میباشد: چیز بیمقداری در این حد که مردم بتوانند دسته جمعی عمل نموده تا سرنوشت خویش را بهبود بخشند." لیز از این واهمه دارد که امکانهای ایجاد شده توسط تغییر، کوچک هستند مگر اینکه نیروهای بازار جهانی- " بازارهای آزاد" عصر نئولیبرال- تحت کنترل دموکراتیک قرار گرفته و رام شوند؛ " مطیع یک نظام نوین از مقررات ملی و بین المللی." لیز استدلال میآورد که تئوریهای نوین توسعه با بلندپروازهای کلانتر، بازگشت به خاستگاههای کلاسیک نظریه توسعه، و صراحت بیشتر پیرامون تعهدات سیاسی نسبت به آنچه که از دهه 1950 واجد آن بودند؛ باید با این موضوع مواجه شوند. او یک بازبینی میان - رشته ای از تاریخ تئوری توسعه، همراه با تغییرات در اقتصاد جهانی، و پنج مسیر اساسی پژوهش، در پاسخ به بحران ایجاد شده در تئوری توسعه از اواخر دهه 1980، پیش میکشد. رهیافتهای آخری از التقاط گرایی تا تئوری گزینش عقلایی، نظریه وابستگی، و پسا-ساختارگرایی، امتداد می یابد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۴۷
مهدی اشرفی وند

در سال 2012 یونان دو انتخابات برگزار کرد که می‌توانست به خروج این کشور از منطقه یورو منجر شود. در آن زمان چنین رویدادی اتفاق نیفتاد که در‌واقع بسیار خوب بود چرا که هزینه خروج یونان هم برای این کشور و هم برای کل منطقه یورو از منافع آن بیشتر می‌شد. اکنون انتخابات 25 ژانویه عضویت یونان در این منطقه را به خطر انداخته است. این بار خروج یونان از منطقه یورو چه عواقبی دارد و آیا اصلاً دلیلی برای آن پیدا خواهد شد؟

ساز و کار خروج یونان ساده و شفاف است. تغییر واحد پول به سرعت اتفاق می‌افتد. دولت‌ دارایی‌های داخلی و تعهداتش را به دراخما تبدیل می‌کند که بر‌مبنای ارزش یکسان با یورو صورت می‌گیرد. بانک مرکزی یونان از بانک مرکزی اروپا در فرانکفورت جدا می‌شود و به جای آن سیاست‌های پولی یونان را با دراخما و از طریق بانک‌هایی انجام می‌دهد که ترازنامه خود را بر این مبنای پولی تنظیم کنند.

اگرچه نقطه آغازین یکسان بودن نرخ دراخما و یورو را به همراه دارد واحد جدید پولی به سرعت ارزش خود را از دست خواهد داد. برآوردهای صندوق بین‌المللی پول در سال 2012 نشان می‌داد این سقوط ارزش تا میزان 50 درصد خواهد بود. این کاهش می‌تواند به تجدید حیات اقتصادی بینجامد چون یونان می‌تواند رقابتی‌تر ظاهر شود. پس از آنکه آرژانتین در سال 2002 اتصال یک دهه‌ای واحد پول خود با دلار را قطع کرد چندین سال رشد سریع را شاهد بود که به مدد افزایش بهای کالاهای تجاری اتفاق افتاد و این کشور را به یک صادرکننده قدرتمند محصولات کشاورزی تبدیل کرد. این امیدواری وجود دارد که یونان نیز بتواند از مزیت رقابتی خود به ویژه در جذب گردشگران بیشتر بهره ببرد.حتی در این صورت نیز چندین نکته منفی پدیدار می‌شوند. خروج یونان ضربه شدید اما کوتاه‌مدتی بر اقتصاد وارد می‌کند. معرفی سکه‌ها و اسکناس‌های جدید چند ماه به طول می‌انجامد. این امر آشفتگی و هرج و مرج به همراه خواهد داشت هر چند که بسیاری از مردم اکنون از پرداخت‌های الکترونیکی استفاده می‌کنند. به احتمال زیاد یونان مجبور خواهد شد از اتحادیه اروپا نیز جدا شود و در این صورت ارتباط خود را با بازار واحد این بلوک (و کمک‌های مالی منطقه‌ای) از دست خواهد داد. با افزایش بهای کالاهای وارداتی تورم بالا خواهد رفت. تحلیل سال 2012 صندوق بین‌المللی پول بیان می‌کند که قیمت‌های داخلی یونان تا 35 درصد افزایش خواهند داشت. ابهامات و سردرگمی‌هایی که خروج یونان در پی خواهد داشت، اعتماد مصرف‌کننده و بخش تجاری را تحت تاثیر قرار می‌دهد. صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی می‌کند که اقتصاد رو به نشیب یونان 0.8 درصد دیگر سقوط می‌کند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۴۳
مهدی اشرفی وند

 در ابتدا به نظر می رسید که عضویت در واحد پول مشترک یورو تا ابد ادامه خواهد داشت. در سال 1992 تلاش شده بود تا ترتیبی داده شود که واحد پولی مشترک اروپا از هرگونه گزندی مصون بماند. اما درسی که باید آموخت اینست که زمانی که مشکلات مالی پیش بیاید حتی محکم ترین پیوندها هم گسستنی خواهند بود.

در منطقه یورو هیچ کشوری نمی تواند ارزش پولش را کاهش دهد، چرا که هیچ کشوری واحد پولی مخصوص به خود را ندارد اما کشش های متفاوت نسبت به بازار اوراق قرضه کشورهای این اتحادیه نشان داد که راه های دیگری هم برای نمایان شدن تفاوت بین قوی و ضعیف وجود دارد. همزمان با فروش اوراق قرضه دولتی، کشورهایی مانند ایرلند و یونان و اسپانیا  مجبور به تقاضای کمک فوری از دیگر کشورهای اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول شدند. ایده همگرایی سود اوراق قرضه دولتی که در ابتدا مطرح شده بود اکنون معکوس شده است.

با این اوضاع تصور اینکه کشوری از یورو صرفنظر کند و یک واحد پولی مخصوص به  خود را به کار گیرد دیگر غیرممکن نیست. هرچند این رخداد، چه برای آن هایی که یورو را ترک می کنند و چه برای آن هایی که باقی می مانند پرهزینه و همراه با شوک های مالی بزرگ خواهد بود اما می توان گفت که موانع موجود برای خارج شدن از یورو اگرچه بسیار بلندند اما دیگر دست نیافتنی نیستند.

اندیشیدن در مورد خروج برخی از یورو موجب ایجاد حداقل سه پرسش می شود. اول اینکه چرا یک کشور باید بخواهد که یورو را ترک کند؟ دوم اینکه آن کشور چگونه فرآیند استفاده از یک واحد پولی جدید را مدیریت خواهد کرد؟ و پرسش سوم که از بقیه مهم تر هم هست اینکه آیا خارج شدن از یورو به نفع آن کشور تمام خواهد شد یا خیر؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۳۷
مهدی اشرفی وند

 

راجر اسکروتن برگردان زهیر باقری نوع پرست
RogerScruton.jpg

دو پاسخ آشنا به مسئله‌ی نیاز انسانی وجود دارد. محافظه‌کاران می‌گویند که مشکل فقر است و پاسخ این است که ثروت تولید کنیم. لیبرال ها می‌گویند که مشکل نابرابری است و پاسخ این است که ثروت را توقیف کنیم. محافظه‌کاران می‌گویند که نظام‌های سوسیالیستی و کمونیستی در قرن بیستم با توقیف ثروت نه تنها کسی را از فقر بالا نیاوردند بلکه بسیاری را هم به آن تنزل دادند. لیبرال ها در جواب می گویند که تولید ثروت همواره برای مالکان سرمایه بیش از افرادی که با حقوق ماهانه زندگی می کنند سودآور است و بنابراین، تاثیر طولانی مدت اقتصاد آزاد این است که مالکیت را از فقیر به غنی انتقال می‌دهد. آنها می‌پرسند که این امر چگونه می‌تواند برای فقیر سودمند باشد و به هر حال چطور می‌توانیم فقرا را راضی به قبول این امر کنیم؟

دیدگاه لیبرال ها با انتشار کتاب «سرمایه در قرن بیست و یکم» نوشته اقتصاددان چپ فرانسوی توماس پیکتی ارتقا یافت. پیکتی شخصیتی آکادمیک است که به عنوان مشاور برای سیاست‌مداران سوسیالیست فرانسه به ویژه سگولن رویال کار می‌کند. لیبرال های آمریکایی، مانند پل کروگمن از نیویورک تایمز، آن را شادمانه پذیرفته‌اند زیرا این کتاب استدلال می‌کند که اقتصاد آزاد و جستجوی ثروت همان اندازه که لیبرال ها ادعا می‌کنند خطرناک است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۸
مهدی اشرفی وند

مت اوبرین
منبع: واشنگتن پست
مشکل سوسیالیسم این است که در نهایت پول مردم تمام می‌شود. به عبارتی، در نهایت پول نفت تمام می‌شود. 
یا حداقل در ونزوئلا قضیه به این صورت است. ونزوئلا سیستم اقتصادی ندارد و یک شرکت صادرکننده نفت با مدیریت بسیار ضعیف هم برای تامین منابع مالی سایر بخش‌ها کافی نیست. حتی زمانی که نفت بیش از بشکه‌ای 100 دلار هم بود، وضعیت به همین شکل بود. بنابراین هم‌اکنون که کمتر از بشکه‌ای 50 دلار است، دولت ونزوئلا، از در اختیار گذاشتن منابع مالی به مردم خودداری می‌کند و این کار را همانطور که وزیر سابق – ریکاردو هوسمان- می‌گوید، در قالب تورم سرسام‌آور و کمبودها انجام می‌دهد و تا جایی این کار را ادامه می‌دهد تا بتواند از زیر پرداخت بدهی‌هایش هم شانه خالی کند. 
اما این درست به نظر نمی‌رسد. از آنجا ‌که ونزوئلا دارای بزرگ‌ترین منابع نفتی جهان است، باید ثروتمند باشد، اما نیست و برعکس به دلیل سوءمدیریت در مقیاس تاریخی-جهانی رو به فقر در حرکت است. 
مساله ساده است: دولت ونزوئلا فکر می‌کند فقط با تظاهر به داشتن یک سیستم اقتصادی می‌تواند اقتصاد داشته باشد. فکر می‌کند که می‌تواند بدون اینکه بر آتش تورم هیزم بریزد، پول چاپ کند و اینکه فقط با برخورد فیزیکی با مردم و بیرون انداختن آنها از صف، می‌تواند جلوی کمبودها را بگیرد. وقتی خرید روزانه تبدیل به یک کار سخت چندروزه می‌شود که در نهایت هم ممکن است  غذا یا دستمال کاغذی به مردم نرسد، می‌توان فهمید که این طرز فکر بیش از یک خیال‌پردازی نیست. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۶
مهدی اشرفی وند